˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ...

28
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــ * ﻧﻮﻳﺴﻨﺪة ﻣﺴﺌﻮل ﻣﻘﺎﻟﻪ:[email protected] E-mail: ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻛﺎرﻛﺮد ﮔﻔﺘﻤﺎﻧﻲ ﻃﻨﺰ در ﺑﺎب اول ﮔﻠﺴﺘﺎن ﺳﻌﺪي؛ روﻳﻜﺮد ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻣﻌﻨﺎﺷﻨﺎﺳﻲ ﻗﻬﺮﻣﺎن ﺷﻴﺮي1 ، ﻧﺠﻤﻪ ﻧﻈﺮي2 ، ﻧﻮﺷﻴﻦ ﺑﻬﺮاﻣﻲ ﭘﻮر3 * 1 . اﺳﺘﺎد ﮔﺮوه زﺑﺎن و ادﺑﻴﺎت ﻓﺎرﺳﻲ داﻧﺸﮕﺎه ﺑﻮﻋﻠﻲ ﺳﻴﻨﺎ ، ﻫﻤﺪان، اﻳﺮان2 . اﺳﺘﺎدﻳﺎر ﮔﺮوه زﺑﺎن و ادﺑﻴﺎت ﻓﺎرﺳﻲ داﻧﺸﮕﺎه ﺑﻮﻋﻠﻲ ﺳﻴﻨﺎ ، ﻫﻤﺪان، اﻳﺮان3 . داﻧﺸﺠﻮي دﻛﺘﺮي زﺑﺎن و ادﺑﻴﺎت ﻓﺎر ﺳﻲ داﻧﺸﮕﺎه ﺑﻮﻋﻠﻲ ﺳﻴﻨﺎ ، ﻫﻤﺪان، اﻳﺮان ﭼﻜﻴﺪه ﻫﺪف اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﻴﺎده ﺳﺎزي ر وش ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻣﻌﻨﺎﺷﻨﺎﺳﻲ ﺑﺮاي دﺳﺖ ﻳﺎﺑﻲ ﺑﻪ اﻟﮕﻮ ﻳﺎ اﻟﮕﻮﻫﺎي ﺣﺎﻛﻢ ﺑﺮ ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎي ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ ﻛﻨﺸﻲ و ﺗﻨﺸﻲ و ﻧﺸﺎن ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺟﺮﻳﺎن زﻳﺒﺎﻳﻲِ دادن ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺑﺮ ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎي ﻣﺬﻛﻮر در ﺑﺴﺘﺮ ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻃﻨﺰ ﺑﺎب اول ﮔﻠﺴﺘﺎن ﺳﻌﺪي اﺳﺖ واز اﻳﻦ ﺟﻬﺖ، ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﻛﻮﺷﺶ ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﻲ آﻳﺪ. ﻣﻘﺼﻮد از ﻃﻨﺰ، ﺳﺨﻦ ﻣﻄﺎﻳﺒﻪ اﻧﺘﻘﺎدي اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻫﺪف اﺻﻼح اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺎ ﻛﻤﻚ ﺟﺮﻳﺎن زﻳﺒﺎﻳﻲِ آﻣﻴﺰ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ در زﺑﺎن ﺷﻜﻞ ﻣﻲ ﮔﻴﺮد و ﺑﺎ ﻫﺰل و ﻫﺠﻮ ﻓﺮق دارد. روش ﻧﺸﺎﻧﻪ- ﻣﻌﻨﺎﺷﻨﺎﺳﻲ در ﭘﻲ ﺗﺠﺰﻳﻪ و ﺗﺤﻠﻴﻞ ﮔﻔﺘﻤﺎن ﺑﺮاي ﭘﻲ ﺑﺮدن ﺑﻪ ﺷﺮاﻳﻂ ﺗﻮﻟﻴﺪ و درﻳﺎﻓﺖ آن اﺳﺖ. ﻧﺸﺎﻧﻪ- ﻣﻌﻨﺎﺷﻨﺎس ﺑﺎ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ اي ﻣﻌﻨﺎدار روﺑﻪ روﺳﺖ ﻛ ﻪ در ﻣﺮﺣﻠﺔ ﻧﺨﺴﺖ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﻫﺎي ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ و ﻧﻮع ارﺗﺒﺎط آﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ را در ﻧﻈﺮ ﻣﻲ ﮔﻴﺮد، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺟﺴﺖ وﺟﻮي ﺻﻮرت ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﻫﺎي ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ ﻣﻄﺎﺑﻘﺖ دارﻧﺪ، ﻣﻲ ﭘﺮدازد ﺗﺎ اﺛﺒﺎت آن ﻓﺮﺿﻴﻪ ﻫﺎ ﻣﻴﺴﺮ ﺷﻮد. ﻓﺮﺿﻴﺔ ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ در ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻃﻨﺰ، ﻧﻈﺎم ﻛﻨﺸﻲ ر ا ﺑﻪ ﺗﻨﺸﻲ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ و ﺑﺎ ﺑﺮﻗﺮاري ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﻴﻦ اﺑﻌﺎد ﻓﺸﺎرهﻋﺎﻃﻔﻲ،) اي و ﮔﺴﺘﺮه( دروﻧﻲ ﻓﻀﺎﻳﻲ ﺳﻴﺎل را ﻣﻲ(ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ، ﺑﻴﺮوﻧﻲ) اي آﻓﺮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺧﻠﻖ ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ ﺑﺪﻳﻊ را ﻣﻤﻜﻦ ﻣﻲ ﺳﺎزد. در ﻃﻨﺰ ﺣﻀﻮر ﺣﺴﻲ- ادراﻛﻲ ﻛﻨﺶ ﮔﺮ و در ﻣﺮﺣﻠﺔ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﭘﺮداز ﺑﻪ ﺗﻨﺶ ﺑﻴﻦ اﺑﻌﺎد ﻓﺸﺎره اي و ﮔﺴﺘﺮ ه اي ﻧﻴﺮوﻳﻲ ﻣﻲ ﺑﺨﺸﺪ ﻛﻪ ﺑﺮوﻧﻪ ﻫﺎي زﺑﺎن را از دروﻧﻪ ﻫﺎي راﻳﺞ، ﺗﻬﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ و ﺑﻪ ﺟﺎي آن دروﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﻣﺘﻔﺎوت ﻗﺮار ﻣﻲ دﻫﺪ. دﮔﺮﮔﻮﻧﻲ در راﺑﻄﺔ دروﻧﻪ- ﺑﺮوﻧﺔ زﺑﺎﻧﻲ از وﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎي ﻃﻨﺰ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ وﺳﻴﻠﺔ ﺟﺮﻳﺎن زﻳﺒﺎﻳﻲ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ، ﺳﺒﺐ ﺗﻐﻴﻴﺮ ازرش ﻫﺎي ﻫﻤﻪ ﺑﺎور و ﺧﻠﻖ ارزش ﻫﺎي ﻧﻮ در اﻳ ﻦ ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻣﻲ ﺷﻮد. ﻛﻠﻴﺪواژه ﻫﺎ: ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻃﻨﺰ ؛ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻣﻌﻨﺎﺷﻨﺎﺳﻲ؛ ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﺗﻨﺸﻲ؛ ﺟﺮﻳﺎن زﻳﺒﺎﻳﻲ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ؛ ﮔﻠﺴﺘﺎن ﺳﻌﺪي.

Upload: voduong

Post on 02-Oct-2018

214 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

:[email protected] * نويسندة مسئول مقاله:

تحليل كاركرد گفتماني طنز در باب اول گلستان سعدي؛

معناشناسي رويكرد نشانه

*3پور ، نوشين بهرامي2، نجمه نظري1قهرمان شيري

، همدان، ايرانادبيات فارسي دانشگاه بوعلي سينااستاد گروه زبان و . 1

، همدان، ايران استاديار گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه بوعلي سينا. 2

، همدان، ايرانبوعلي سينا دانشگاه سيدانشجوي دكتري زبان و ادبيات فار. 3

چكيدهيابي به الگو يا الگوهاي حاكم بر فرايندهاي براي دستمعناشناسي وش نشانهسازي رهدف اين مقاله پياده

در بستر گفتمان شناختي بر فرايندهاي مذكور دادن تأثير جريان زيباييمعنايي كنشي و تنشي و نشانآيد. مقصود از طنز، سخن طنز باب اول گلستان سعدي است واز اين جهت، نخستين كوشش به شمار مي

شناختي در زبان شكل ميآميز انتقادي است كه به هدف اصالح اجتماعي با كمك جريان زيباييمطايبه گيرد و با هزل و هجو فرق دارد.

بردن به شرايط توليد و دريافت آن معناشناسي در پي تجزيه و تحليل گفتمان براي پي- روش نشانههاي معنايي و نوع ه در مرحلة نخست فرضيهروست كاي معنادار روبهمعناشناس با مجموعه- است. نشانه

هاي معنايي هايي كه با اين فرضيهوجوي صورتگيرد، سپس به جستارتباط آنها با يكديگر را در نظر ميها ميسر شود. فرضية پژوهش حاضر اين است كه فرايند پردازد تا اثبات آن فرضيهمطابقت دارند، مي

اي (عاطفي، كند و با برقراري تعامل بين ابعاد فشارها به تنشي تبديل ميمعنايي در گفتمان طنز، نظام كنشي رسازد. در آفريند كه خلق معنايي بديع را ممكن مياي (شناختي، بيروني) فضايي سيال را ميدروني) و گستره

اي هاي و گستربه تنش بين ابعاد فشاره پردازگر و در مرحلة باالتر گفتهكنش ادراكي- طنز حضور حسيهايي متفاوت قرار جاي آن درونهكند و بههاي رايج، تهي ميهاي زبان را از درونهبخشد كه برونهنيرويي مي

شناختي، وسيلة جريان زيباييهاي طنز است كه بهبرونة زباني از ويژگي- دهد. دگرگوني در رابطة درونهمي شود. ن گفتمان ميهاي نو در ايباور و خلق ارزشهاي همهسبب تغيير ازرش

سعدي. شناختي؛ گلستانمعناشناسي؛ فرايند تنشي؛ جريان زيبايينشانهطنز ؛ گفتمان : ها كليدواژه

Page 2: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

...تحليل كاركرد گفتماني طنز در كارانمو ه قهرمان شيري

2

. مقدمه1

گران هاي گسترده و جذاب ادبيات فارسي است كه توجه بسياري از پژوهشيكي از حوزه 1طنزهاي ادبي و محتواي طنز بوده، بيشتر بر محور تحليل آرايهرا جلب كرده اما آنچه انجام گرفته

ه طنز ب«به عنوان روشي جامع براي بررسي ) 3(مكتب پاريس 2گفتمان معناشناسياست. نشانهتحليل شود و فرايند » ساختار سيال طنز«كند تا اين امكان را فراهم مي» عنوان يك گفتمان

بين عناصر اين گفتمان آشكار شود. طنز به 4در فضاي تعاملي »توليد، تغيير و دريافت معنا« 7ايجاد دگرگوني در ارتباط برونه ويژه، موفق به 6گيري، با برخورداري از موضع5عنوان گفتمان

با كاركرد 10به سمت فرايند تنشي 9محوريشود و نظام معنا را از كنشزباني مي 8درونة- كشاند. مي 11ايگستره-ايفشاره

به تنش 14پرداز و در مرحلة باالتر گفته 13گر كنش 12ادراكي -در گفتمان طنز حضور حسيهاي رايج، تهي ا از درونههاي زبان ربخشد كه برونهاي نيرويي مياي و گسترهبين ابعاد فشاره

باور به هاي همه15. در اين فضا ارزشدهدهايي متفاوت قرار ميجاي آن درونه كند و به مي شوند. شده، دگرگون ميبه چالش فراخوانده 16ناختيشواسطة جريان زيبايي

است كه با كمك جريان زيباييي آميز انتقاددر اين نوشتار مقصود از طنز سخن مطايبه گيرد كه با هزل و هجو فرق دارد؛ پساختي در زبان به هدف اصالح اجتماعي شكل ميشن

هاي طنز با هزل و هجو، به بحث اصلي از خالل پاسخ ها و تفاوتضمن بررسي مختصر شباهت شود: ميها پرداختهبه اين پرسش

دهد؟ فرايند معنايي كنشي را به فرايند تنشي تغيير ميطنز چگونه -شناختي چگونه زمينة ايجاد باور و شناخت متفاوت را در گفتمان طنز يباييجريان ز -

آورد؟ فراهم مي

منظور به، معناشناسي، بخش نظام تنشيپژوهش حاضر با استفاده از مباني نظري نشانهجريان زيباييو تأثير يابي به الگو يا الگوهاي حاكم بر فرايندهاي معنايي كنشي و تنشي دست

ها استوار است. دادهدر بستر گفتمان طنز باب اول گلستان سعدي فرايندهاي مذكور شناختي بركه در عين برخورداري از است (شواهد مثال طنز) از باب اول گلستان سعدي انتخاب شده

1 . Satire 2 . Sém iotique d u discourse / Semiotics of discourse 3. Ecole de Paris 4. Interactive . Discourse 5 6 . Positio n 7 . Expression 8 . Conten t 9 . Action sy stem 10 . Tensive proces 11 . Contractive-Dilat ive 12 . Perceptive 13 . Subject 14 . Enunciator 15 . Value 16 . Aesthetics

Page 3: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

------، سال -------، شمارة ----دورة جستارهاي زباني

3

تر شكل بارزتر و قويشناختي بهبودن و اصالح اجتماعي، آفرينش جريان زيباييويژگي انتقادي است. شدهكار گرفتهي طنز بهبراي تقويت معنا

پسنديده، چه كه نميكمك طنز به آنسعدي در اين باب رفتار حاكمان را هدف قرار داده، بهسير ،پردازي) است، نظام معنايي كنشياست. قالب نگارش گلستان روايت (حكايتانتقاد كرده

گيرد؛ به اينتنشي شكل ميوسيلة فرايند برد اما اوج يا بزنگاه طنز بهروايي را به پيش مياي، بين شناخت و عاطفه در نوسان است و اين بعد گستره-ايصورت كه معنا در فضاي فشاره

گران جريان معنا را به سمتي از شناخت هدايت واسطة كنشاي و عاطفي طنز است كه بهفشارهتماع نشان دهد و كند كه مورد نظر راوي (سعدي) است تا نگرش انتقادي او را نسبت به اجمي

معناشناختي طنز رود اين پژوهش فرايند نشانهانتظار ميبخواند. هاي رايج را به چالش فراارزشهاي اين متن را در باب اول گلستان سعدي بشناسد و الگو يا الگوهاي نظام تنشي را در نمونه

تشخيص دهد.

پيشينة پژوهش .2

شود: ترين آنها ذكر ميت طنز انجام شده كه مهماي با محوريهاي گستردهتا كنون پژوهشحوزة مطايبه "پژوهشي در تئوري و كاركرد طنز مشروطه")در مقالة 1388كرمي و همكاران (

اند؛ مقاله بر اعتراض و اصالح و طنز را در سه بخش تئوري، كاركرد و تكنيك بررسي كردهاند. در مقالة ز توجهي نداشتهاجتماعي به عنوان هدف طنز استوار است و به ساختار طن

هاي پس از بررسي انگيزه "هاي طنزدرآمدي بر طنز عرفاني با نگاهي انتقادي به پژوهش"ها مرزبندي سخن جد و غيرجد، به طنز در متون عرفاني با ويژگي خاص برهم زدن جزميت

ز فاخر سعديطن). پزشكزاد در كتاب 1390دارلو، سر و خزانهاست (محمدي كلهشدهپرداختهاست. كتاب صالحي، ) به بررسي كاركرد انتقادي طنز در بوستان و گلستان پرداخته1381(

هاو ابيات سعدي با اشاراتي كوتاه به ) شامل استخراج تعدادي از حكايت1381( انگيزگفتار طربناصر بررسي ع" با عنوان )1389پور (هاي طنزآميز است. مقالة ابراهيميپردازيطنز و نكته

از طريق تحليل موضوع طنز و "شناسياي از نكات روانطنزآميز در كالم سعدي و ذكر پارهشگردهاي بيان در آثار سعدي، استدالل كرده كه انتقاد سعدي به اوضاع جامعه، نه با مخالفت

است شدههايي نيز در باب فنون طنز نوشتهاست. پژوهشبلكه با احساس مسئوليت همراه بوده

Page 4: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

...تحليل كاركرد گفتماني طنز در كارانمو ه قهرمان شيري

4

) كه 1391كش، آبادي و دامن(دولت "تأثير بالغت در برجسته سازي طنز گلستان "جمله مقالةاز اند. در هيچ پژوهش يا كتابي ديدهشناسي كالسيك تحليل كردهبالغت طنز را از ديدگاه زيبايي

نشد كه طنز، گفتمان به شمار رود و گفتمان طنز سعدي در گلستان با رويكرد نشانه شود. راي نخستين بار در اين نوشتار بررسي ميمعناشناختي ب

. مباني نظري پژوهش3 اختصار بيان شود. هاي هر سه بهبه منظور تفكيك حوزة طنز از هزل و هجو الزم است ويژگي

هايي دارد؟ ها و شباهتطنز با هجو و هزل چه تفاوت. 1- 3

(دربردارندة طنز، هجو، 17جد و هزلاند: گذشتگان شيوة بيان را در ادب فارسي دو گونه دانسته مزاح وغيره):

بــه مزاحــت نگفــتم ايــن گفتــار

ــردار هــزل بگــذار و جــد از او ب )106: 1377(سعدي،

اما مرز دقيق و مورد توافقي بين انواع غيرجد تعريف نشده و همه را در دستة كلي هزل، گفتن و سخن غيرجدي دن، بيهودهكراند. هزل در لغت به معني مزاحمقابل سخن جد قرار داده

يكي اصطالحي «، ذيل هزل ). مصاديق اصطالح هزل دو معنا دارد: 1377است (دهخدا، آمدههايي كه پا به درون حريم آميز، هجو، مزاح و غيره ديگر، نوشتهبراي اشاره به ادبيات مطايبه

آميز تحت ادبيات مطايبه ). تلقي هزل و غيرجد از حوزة201: 1377(شيري، » گذارندممنوعه ميراندن اين حوزه هايي است كه به حاشيهتأثير نيروهاي حاكم در گسترة قدرت، برآمده از انگيزه

). 69: 1390دار، است (محمدي و خزانهرا در پي داشتهاست. تا پيش از دورة معاصر در اصطالح هزل دربرداندة طنز به معني امروزي هم بوده

: ذيل 1377است (دهخدا، رمزگفتن آمدهكردن و سخن بهمعني ناز، افسوسآثار ادبي طنز به دهد كه از دهة پنجاه شمسي آشنايان با ادبيات اروپايي در طنز). يك تحقيق دانشگاهي نشان ميزبان «زمين، براي بخشي از متون ادبي كه با استفاده از مواجهه با آثار و نويسندگان مغرب

اين)، به185: 1388اند (قوام و تجبر، اند، واژة طنز را اختيار كردهرداختهپ» انتقاد«به » مطايبه

17 . Facetiae

Page 5: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

------، سال -------، شمارة ----دورة جستارهاي زباني

5

طنز را از سخنان ديگر جدا كرد. » آميز با نيت اجتماعيانتقاد مطايبه«ترتيب آمده و گاهي به معناي اصطالحي هاي سخن غيرجد به شمار مينيز يكي از گونه 18هجو

شگران معاصر مانند اصالني طنز را يك نوع هجو است حتي گروهي از پژوهطنز نزديك شدهيافتة هجو از روي )، صالحي نيز طنز را صورت تكامل358: 1394سياسي دانسته (اصالني،

» ضدمدح«ترين ويژگي هجو مهم«) اما 5: 1381است (صالحي، غرض اجتماعي، تعريف كردهعراب دانست كه با هدف توان به پيروي از اگزارش شده و ريشة آن را در ادب فارسي مي

) مانند اين بيت: 1435: 1376(انوشه، » استشدهميها سرودهتحقير دشمن در رجزها و مفاخرهــبك ــيدكا ز س ــاري رش ــزي و سبكس مغ

جاني پري به پوست، همين دان كه بس گران )1285: 1375(خاقاني،

شود اما در اصل هجو ميهايي از مطايبه ديده اگرچه در بسياري از هجوهاي فارسي، رگهاست. بنابراين هجو با ابزاري براي تحقير فرد يا افرادي بوده كه شاعر با آنان دشمني داشته

كه طنز به معني امروزي با نيت شده، درحالي مينيت شخصي و به انگيزة تخريب ديگري سرودهتواند براساس ون ميگونه مت روشي راهگشا براي تمايز اين«است. اجتماعي و به قصد اصالح

انتقاد با نيت اجتماعي هدف گوينده باشد: تفريح و سرگرمي هزل، انتقاد با نيت فردي، هجو و ). در آثار غيرطنز هم انتقاد به مسائلي مانند 72: 1390دار، (محمدي و خزانه» محسوب شود طنز

ن طنز را ندارند. پس هاي گفتما شود، اما ويژگي رياكاري، ستم حاكمان، دروغ و غيره ديده ميكند و در هدف طنزپرداز است كه انتقاد را با نيت اصالح اجتماعي از هجو و هزل جدا مي

پژوهش حاضر، طنز با همين ويژگيها مد نظر است.

. تعاريف رايج براي اصطالح طنز 2- 3

گيهاي طنز ذكر شد اما مروري بر تعاريف طنز از كتب مرجع ضرورت دارد تا هم ويژويژگي تر مطرح شود هم دامنة مصاديق قابل بررسي باشد: هاي طنز دقيق

هاي فرد يا جامعه، در پوششي رسميطنز شيوة خاص بيان مفاهيم اجتماعي و انتقاد از بي«صورت ها بهزدن از آنهاي فساد است كه دماز استهزا و نيشخند به منظور برافكندن ريشه

). توصيف پايگاه اصطالحات ادبي 6: 1381اندوهجردي، (بهزادي » جدي و عادي ممنوع باشد

18. Lampoon

Page 6: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

...تحليل كاركرد گفتماني طنز در كارانمو ه قهرمان شيري

6

يا 21، اغراق20گويي، وارونه19طبعياستفاده از شوخ«تر است: تا حدودي كاربردي "satire"براي در اين تعريف » 24يا«ها يا عيوب مردم. واژة و نكوهش ناداني 23براي نماياندن انتقاد 22تمسخر

» ها تنها ويژگي طنز نيستندهايي دارند اما اينكليدي است يعني بيشتر طنزها چنين ويژگي)literaryterms ،2016كند ). اين تعريف، استفادة طنز از چند صنعت ادبي رايج را گوشزد مي

داند. البته آفرينش طنز را محدود به اين صنايع نميبه ) 39: 1384داند (شفيعي كدكني، شفيعي كدكني طنز را تصوير هنري اجتماع نقيضين مي

ماند. جواد مجابي به نمايش تناقض در طنز ساختار توجه دارد اما در حد توصيف باقي مياي است كه اثر هنري آگاهانه«كند: كند اما جايگاه آن را در ساختار طنز مشخص نمياشاره مي

). جايگاه 146: 1358(مجابي، » سازدغرابت رفتار آدمي و شگفتي پرتناقض واقعيت را آشكار مي اقض در طنز بررسي خواهد شد. تن

ديدي است ديد ظنزآميز همان زاويه«داند: نگرش را در ساخت طنز مؤثر مي 25ديويد بوچئيرچيز برايش عجيب و ناجور است يعني فاصلة كه يك آدم خارجي در يك محيط تازه دارد، همه

طنزپرداز نقش شود ديدگاه ). مشاهده مي316: 1391(به نقل از: سليماني، » شناختيمردم اساسي در طنز دارد.

طبعي و ا نتقاديهاي شوخشود كه در تعاريف مذكور از طنز، عالوه بر ويژگيمشاهده ميشناختي براي پرداز با استفاده از جريان زيباييديد گفتهبودن به قصد اصالح اجتماعي، زاويه

گيرند. ميخلق معاني تازه مورد نظر است كه در حوزة تحليل گفتمان جاي

معناشناسي . تاريخچة نشانه3- 3

در اروپاست كه در تحول آن چهار نفر بيشترين 26معناشناسي ادامة رويكرد ساختارگراييهاي . آنچه سوسور مد نظر داشت نشانه30و گرمس 29، بارت28، يلمسلف27را داشتند: سوسور

حة كار قرار داد مطالعة زباني بود اما آنچه يلمسلف به دنبالش بود و گرمس آن را سرلوشناسي از دورة ها و بررسي ارتباط بين آنها بود. تحول عظيمي كه در زبانتركيبات نشانه

شناسي سوسور تا دورة گرمس رخ داد در واقع همان جايگاهي بود كه بررسي معنا در زبانيم ميسر بود. يافت. بارت نيز در پي دستيابي به معنايي بود كه رسيدن به آن به طور غيرمستق

بنابراين معناشناسي نوين ادامة نظرياتي است كه گرمس و گروه تحقيقاتي او در پاريس مطرح

19. Humor 20. Irony 21. Exaggeration 22. Rid icule 23. Critici ze 24 . Or 25. David Bouchier 19متولد ( نامه39 وز ويورك) ، ر نشگاه استوني ني دا ار طنزنويس و استاد نگ 26. Structurali sm 27. Ferdinand De Saussure 28 . Louis Hjelm slev 29. Roland Barthes 30. Algirdas Ju lien Greim as

Page 7: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

------، سال -------، شمارة ----دورة جستارهاي زباني

7

ها در نظامي كردند و بعدها به مكتب پاريس معروف شد. از نظر معناشناسي نوين نشانهمي معناشناسي اصطالحي است كه اهداف را بهتر–پردازند پس نشانهفرايندي به توليد معنا مي

معناشناسي در پي آن -چه نشانهآن - پيرو نظريات گرمس-31نماياند. بنا بر ديدگاه ژاك فونتنيبردن به شرايط توليد و دريافت آن است. واژة توليد است تجزيه و تحليل گفتمان براي پي

س معناشنا-است. نشانه 32يابپرداز و واژة دريافت مستلزم مخاطب گفتمان يا گفتهيادآور گفتههاي معنايي قابل بررسي را روست كه در مرحلة نخست تمام فرضيهاي معنادار روبهبا مجموعههايي وجوي صورتسنجد و سپس به جستگيرد، نوع ارتباط آنها با يكديگر را ميدر نظر مي

ها ميسر شود. پردازد تا اثبات آن فرضيههاي معنايي مطابقت دارند، ميكه با اين فرضيه- هاي زباني، صوتي، مكانيي برونهتواند در برگيرندها كه ساختار محتوايي مياز آنج

معناشناسي نيازمند رجوع به بافت يا عوامل فرازباني زماني، اجتماعي و فرهنگي باشد نشانهاند. همين ديدگاه است كه پاي عوامل نهفته 33ها در دل ساختارهاي معنايينيست چون اين

كند. زبانباز مي 34عاطفي و شناختي را در تجزيه و تحليل گفتمانادراكي، ديداري، -حسيكه ديدگاه داند در حالينيازمند رجوع به بافت است چون خود را محدود به كلمه مي 35شناسيگيري و اي است كه در برگيرندة همة عوامل دخيل در شكلمعناشناسي ديدگاهي فراكلمه-نشانه

) . در اين پژوهش روش نشانه42، 23-12: 1391ف: شعيري، توليد معناست (با تلخيص و تصر رود. كارميمعناشناسي براي بررسي گفتمان طنز به-

هاي اصلي گفتمان . شاخص4- 3

اي ترين امر در بحث گفتمان، عمل زباني است. رابطة بين انسان و زبان رابطهو مهماولين گذارد. زبان و دنيا پذيرد كه بر آن تأثير مير ميتعاملي است. انسان به همان ميزان از زبان تأثيگفته«تواند چنين خأليي را پر كند. در اين ميان هر دو داراي خأل هستند، تنها فعاليتي تعاملي مي

تواند منجر به توليد گفتمان و متن گردد در خدمت زبان قرار به عنوان عملي كه مي» 36پردازي گيرد تا خألهاي آن را پر كند.مي

» 39و انفصال 38اتصال«و » 37گيريموضع«فعاليت گفتماني در بستر زبان تابع دو عامل ها هاي زباني)، و درونهها (عناصر مربوط به صورتگفتماني است. گفتمان بايد بتواند بين برونه

31 . J. Fontanil le Énonciataire .32 33 . Semantic structure 34 . Discourse Analy sis 35 . Lingui stics 36 . Enonciation 37 . Position 38 . Conjunction 39 . Disjunction

Page 8: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

...تحليل كاركرد گفتماني طنز در كارانمو ه قهرمان شيري

8

گيري است. گفته(عناصر مربوط به محتوا) تبادل و ارتباط برقرار كند. اين تبادل همان موضعگفته«معتقد است . فونتني40كند يعني نوعي حضورگفتن، موضع خود را اعالم ميبا سخن پرداز

). بر اين 92: 1998(فونتني، » پردازي يعني چيزي را به كمك زبان براي خود حاضرساختناساس اگر اولين عمل زباني را بتوان به حاضرسازي تعبير كرد، نياز به جسمي كه بتواند اين

توان ناميد زيرا جسم مانند مي» 41جسمانه«كننده را كند، مسلم است. اين عملحضور را احساس كند، واكنش نشان دهد. پس به عنوان كند كه قادر است به آنچه دريافت مياي عمل مينشانه

مرجعي حساس نسبت به آنچه اطراف او حضور دارد، مطرح است. جسمانه بين دو سطح معنايي صورت پذيرد. مالك جايي مرزهاي د تا عمل جابهگيربرونه و درونة زبان قرار مي

هاي ارجاعي تشخيص حضور جسمار و واكنش حساس او نسبت به پيرامونش را شاخصمن، اينجا، «هاي اتصالي گيري گفتماني، تعامل بين شاخصدهند. پس همراه با موضعتشكيل مي

گيرد.شكل مي »او، غير اينجا، غير اكنون«هاي انفصالي با شاخص» اكنونهاي متعلق به خود را به بيرون از خود در زمان تحقق عمل زباني، گفتمان بعضي از واژه

سازد. براي توليد گفته، مي را ميسر» گفته«عبور گفتمان به كند. همين عمل است كه هدايت ميانفصال «ش يا وجود ندارد؛ اين عمل بر» من، اينجا، اكنون«راهي جز نفي عوامل متعلق به گفتمان

است. سه عامل انفصالي در ايجاد چنين فرايندي عبارتند از: انفصال عاملي، زماني، » گفتمانيمثال اگر در جايي . شودتبديل مي» اكنون به غير اكنون«، »اينجا به غير اينجا«، »من به او«مكاني؛ جا اش رفت و در آناي دور از خانهكشاورز مهرباني بود كه يك روز صبح به مزرعه«بخوانيم »: من به غير من«شويم، متوجه سه نوع عمل انفصال يا برش مي» بسيار عجيبي ديد حيوان

زمان افعال به كاربرده»: اكنون به غير اكنون«پرداز، عاملي بيروني است؛ كشاورز نسبت به گفتهارد. مزرعه و خانه پرداز است، تفاوت دشده داللت بر گذشته دارد و با زمان حال كه زمان گفته

همين جريان انفصال ». ايگفتهگذر به مكان « هاي مربوط به كشاورز است يعني كه مكانسازد و بستر تعامل گفتماني را فراهم گفتماني است كه امكان آفرينش تخيل ادبي را ممكن مي

حضور گفته كهپذيرد مگر اينكند. البته گذر از حصار گفتماني به گريز گفتماني صورت نميميبعدي دار تحقق آن شود. در مقابل، اتصال گفتماني تكپرداز از موضع و جايگاه گفتماني، عهده

وجوي وضعيت اوليه ندارد. اگرچه بازگشت كامل به وضعيت اوليه جز جستاست و راهي بهگويي شود وتبديل مي» من، اينجا، اكنون«ممكن نيست اما در اين حالت گفتمان به بازنمودي از

40 . Presence 41 . Body proper /le corps propre

Page 9: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

------، سال -------، شمارة ----دورة جستارهاي زباني

9

گيري گفتماني متكي بر اتصال باشد، است. اگر موضعگفتمان حصاري يه دور خود كشيدهگيري بر انفصال استوار كه موضعو دنياي خود است و در صورتي» خود«گفتمان بازنمودي از ). 31-20: 1392است. (شعيري، » متفاوت از خود«باشد، بازنمود دنيايي

مند دار و هدفپردازي يك ميدان عملياتي جهتدهد كه گفتهيها نشان ممجموعة اين جريانهايي نو و متفاوت هاي زباني سبب خلق گونهها و برونهتواند از مسير تعامل درونهاست كه مي

شود.

. گفتمان طنز 5- 3

هاي نخستين گرفته تا زبان بستر آفرينش طنز، زبان است: از ابزار ابتدايي ارتباط در بين انسانهاي زبان با به شكل نظام گسترده و پيچيدة امروز. با توجه به اين كه كاربرد ويژة نشانه

توان طنز را شود، ميگيري گفتمان ميگيري خاص در بافت و ساختار ويژه، موجب شكلموضعها پردازي در جرياني تعاملي بين درونهگيري خاص گفتهگفتمان دانست چون محصول موضع

زباني براي خلق، تغيير يا توسعة معنايي متفاوت است. هاي و برونه . اشكال روايي گفتمان 6- 3

گفته گفتمان پوياي طنز با نفوذ و كنكاش در زبان، بستر بازتوليد معنا را از مسير عملياتهاي معنايي ، اشكال روايي گفتمان يا نظامپردازيگفتهكند. يكي از بسترهاي فراهم مي پردازيهاي ادبي چهار نظام كنشي، تنشي، شوشي و بوشي در نظر گرفتهراي تحليل گفتماناست. ب است:شدهبر اصل كنشگر، كنش و تصاحب ابژة ارزشي متمركز است. گفتمان 42گفتمان كنشي«

گر با دنيا، خود و ديگري بنا ادراكي و عاطفي شوش-بر اصل حضور و رابطة حسي 43شوشي(دنياي » ايگستره«بر اصل رابطة سيال و طيفي بين دو جريان 44است. گفتمان تنشيشدهنهاده

عاطفي و دروني) استوار است. گفتمان (دنياي هيجاني» ايفشاره«شناختي و بيرون از من) و نبودن، حضور و سلب حضور و تجربة زيستي را مبناي حركت خود بوشي مسألة بودن و

).14: 1395(شعيري، » دهد قرار مي

42 . Actional Sy stem 43 . Sensib le Sy stem 44. Tensive system

Page 10: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

...تحليل كاركرد گفتماني طنز در كارانمو ه قهرمان شيري

10

در اين پژوهش اين است كه در گفتمان طنز، فرايند معنايي نظام كنشي را به فرضية ما تواند روشنگر باشد. كند و به اين منظور بررسي نظام كنشي و تنشي ميتنشي تبديل مي

. نظام معنايي كنشي3-6-1

گران هاي معنايي گفتمان است كه در شناسايي و بسط آن تحليلاز اولين نظامنظام كنشي اند كه وجه اشتراك نطرياتشان اين ياري مانند پراپ، استراوس، گرمس و بارت كوشيدهبس

دارد كه نقش اساسي در تحول معنا و » كنش«است: هر گفتمان روايي يك هستة مركزي به نام كند. عالوه بر عنصر تغيير وضعيت، ارزش و تصاحب مهم هستند. در يك تغيير وضعيت ايفا مي/پيوست«از طريق رابطة » ابژة ارزشي«گران در پي تصاحب كنشي، كنشروايت با محوريت

شوند يا صاحب ابژة قراردارند؛ يعني يا براي تصاحب آن وارد فرايند كنشي مي» گسستدهند. به همين دليل ارزشي هستند اما طي فرايندي كنشي و دخالت نيروهايي آن را از دست مي

اي است. در نظام معنايي كنشي معنايي داراي اهميت ويژهگسست در اين نظام /رابطة پيوستسازي كننده است، قدرت مجابشود، آنچه تعيينگران روابط تعاملي برقرار ميگاهي بين كنش

توان است: يكي بايد بتواند ديگري را قانع كند كه بپديرد كنشي را انجام دهد. چنين نظامي را ميتواند باوري را تغيير داده و باور ديگري را جايگزين ل ميناميد چون تفكر و استدال» شناختي«

گران در نظام معنايي كنشي براساس آنچه جوامع بر ). كنش22- 17: 1395آن كند. (شعيري، اند، خود را با شرايط تطبيق داده، در مبناي كاركردهاي اجتماعي و فرهنگي مشخص نموده

باور است و مسير هاي همهرشان از نوع ارزشكنند چون ارزش مورد نظهمان راستا عمل مي تصاحب آن تقريبا رايج و فراگير است.

. نظام معنايي تنشي 3-6-2

مركز اصلي فرايند معنايي را در » تنش« كنشي، نظام تنشي قرار دارد.معنايي در مقابل نظام تابع روابط تعاملي است و نه اي از پيش تعيين شدهگيرد، ديگر كنش نه تابع برنامهاختيار مي

گران با دنيا و هستي تنيدة كنشسازي. كنش جاي خود را به حضور همگران براي مجابكنشها و تواند بر اساس كميتهاي كنشگران ميدهد كه تابع فرايندي طيفي است. در نتيجه نقشمي

ي فرايندي شود و طگران وابسته ميبه دنياي درون كنش» ابژة ارزشي«ها ظاهر شود، كيفيت

Page 11: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

------، سال -------، شمارة ----دورة جستارهاي زباني

11

پذيرد. گذارد و از آنان تأثير ميادراكي بر حاالت روحي و عاطفي آنان تأثير مي-تعامل حسيشود بلكه با فاصلههاي عادي و رايج زباني تزريق نميفرايند معناسازي با جريان بنابراين

ر است كه فاصله از هنجا«يابد. زيلبربرگ معتقد است گرفتن از شرايط معمول، گفتمان ارتقا مي-zilberberg, 2012: 17» (گيردكند و همه چيز بر مبناي همين فاصله شكل ميمعناسازي مي

پذيري موجه در حوزة معناست. بر ) البته هرج و هرج معنايي منظور نيست بلكه نوعي ميزان36شدهاي در نظرگرفتهاي و گسترهپذيري براي فضاي تنشي دو منطقة فشارهاساس همين ميزان

كه گر متمركز است، در حاليهاي عاطفي حضور كنشاي بر درونهاست. سوگيري منطقة فشارهاي است كه سوگيري آن بر دنياي بيروني، كمي و شناختي متمركز اي، منطقهمنطقة گستره

اي قابل فهم اي و گسترههاي محسوس از دو جهت فشارهها و كيفيتاست. به عبارت ديگر كميتگونه فهميده بر اساس فشاره و شدت اين» متحرك و ثابت«تند. براي مثال مقولة و ادراك هس

اش شود كه شيء متحرك سطح انرژي باالتري نسبت به شيء ثابت دارد و در نتيجه فشارهميشود كه حركت گونه فهميده مياي اينباالتر از شيء ثابت است و همين مقوله بر اساس گستره

هاي متوالي است و اين به معناي به قرارگرفتن يك شيء در موقعيتبرخالف ثبات، وابسته ). Fontanille, 2006: 36امتداد مكاني و گذشت زمان توسط آن شيء است (

اي از كمترين هيجان تا باالترين هيجان ممكن است رشد يافتهفضاي تنشي در بعد فشارهاست. هر امر معنادار يا در واقع هر اميدهن» فاصله از هنجار«باشد. اين همان است كه زيلبربرگ

اي است. فشاره ناظر به ساحت دروني، گستره-ايها يا ابعاد فشارهتركيبي از ظرفيت» نشانه«ادراكي و -ادراكي و معرف سطح محتواست و گستره ناظر به ساحت بيروني، برون-درون

- ابيرون، محتو-ه، درونگستر-معرف سطح بيان است فضاي تنشي محل هم پيوندي فشاره ,Fontanilleشود.(بندي ميگيرند و داللت مفصلمعناها شكل مي-بيان است؛ جايي كه نشانه

2006: 38-39 .( گفتماني براي ارزيابي » اتصال و انفصال«و » گيريموضع«هاي شاخصتوان از رهيافت مي

ها و ، برقراري تبادل بين دورنهگيري گفتمانياي كمك گرفت: موضعاي و فشارهابعاد گسترهكند بعد فشارهرو ميپرداز (جسمانه) ما را با درونة زبان روبههاي زباني است. وقتي گفتهبرونه

اي افزايش كند، بعد گسترهكه ما را با برونة زباني مواجه ميشود و زمانياي (قبض) تقويت ميواطف نقش فعال دارند اما در گستره تعدد، يابد. در هنگام بروز فشاره احساس، ادراك و عمي

Page 12: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

...تحليل كاركرد گفتماني طنز در كارانمو ه قهرمان شيري

12

گيري گفتماني را به سويي هدايت ميكنند. فشاره، موضعكثرت يا كميت نقش اصلي را ايفا ميگيري گفتماني را به كه گستره، موضعشود در صورتيگيري ميكند كه تبديل به نوعي هدف

كند.نوعي دريافت و شناخت تبديل ميترين فاصله را نسبت به مرجع به دليل اينكه نزديك» ، اينجا، اكنونمن«هاي اتصالي شاخص

هاي زباني پرداز دارند و از توان حسي ادراكي و عاطفي حاصل از درونهخود يعني گفتهاو، «هاي انفصالي دهند. در مقابل، شاخصاي گفتمان را افزايش ميبرخوردار هستند، بعد فشاره

شوند.عدد و كثرت و افزايش گسترة گفتمان ميسبب ت» غير اينجا، غير اكنون

اي روي اي و فشارهمعناها را در فضاي تنشي بنا بر رابطة گستره-توان تعامل نشانهميپذيري تنش ضعيف تا قوي روي بردار عمودي اي با ميزانبردار مختصات نشان داد. بعد فشاره

سيط قابل سنجش است: اي روي بردار افقي از متمركز تا بو كميت بعد گستره

بردار

اي از ميزان ضعيف تا قوي. محور افقي: بعد فشاره اي از كمينة متمركز تا بيشينة بيسط. محور عمودي: بعد گستره

فضعي

شاره

بعد في

ايقو

متمركزاي بعد گستره بسيط

فضاي

هم پيوندي گستره -فشاره

Page 13: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

------، سال -------، شمارة ----دورة جستارهاي زباني

13

شناختي در گفتمان و ايجاد باور . بعد زيبايي7- 3

شود يا نسبت به آن پرداز (جسمانه) متوجه حضور چيزي شود گفتهكشش اوليه كه باعث ميگيري خاص نسبت به آن ادراكي است كه از يك موضع-حساس شود ناشي از رابطة حسي

آيد. در شرايط و پديد مي 45»فضاي اعتباري«شكل گرفته و براساس همين كشش اوليه است كه يابد يا از توجيه در فضاي گفتمان اعتبار مي» ارزش«موقعيت اين فضاي اعتباري است كه

هاي هايي فراتر يا فروتر از ارزشتواند سبب پيدايش ارزششود حتي ميباري برخوردار مياعتاست. اين نوع مدار نبودهشده و برنامهشود كه از قبل تعيينرايج شود و به شناختي منجر مي

شناخت باورمدار و «اي تعاملي، حسي، شاعرانه و رخدادي است، شناخت را كه محصول رابطهشناختي نقش اين نوع شناخت در تحقق فرايند زيبايي نامند.مي» ايحضور و اسطورهمتكي بر

حائز اهميت است. شايد مؤثرترين شيوة ايجاد باور، تأثير بر عواطف و احساسات آدمي باشد تواند عنصري از عناصر موجود در زبان را انتخاب كند و در فضايي پرداز ميرو گفتهاز اين

ادراكي در تعامل با عناصر گفتمان قرار دهد تا -ر اساس رابطة حسيتنشي آن را در بكه موفق به توليد ترتيب در عين حالياينكاركردهاي ارجاعي و پيشينة رايج را بر هم بزند و به

است. محصول اين هاي مورد نظرش را آفريدهاست، ارزش يا ارزششناختي شدهجريان زيبايي هاي جديد است. باورها و ارزشسركشي زباني، گفتماني با

اند. تابوشود در تبگرايي خوانده ميگرايي و تحولتوليدات ادبي همواره بين آنچه محافظهمعناهايي وجود دارند كه مقدم بر عمل گفتمان هستند يعني در حافظة فرهنگي جامعة زباني، در

سرمين و اشكال بياني زبان بهبايگاني زبان و قالب گفتار به ثبت رسيده و تحت كنترل رمزگا ). 47، 205، 85، 140: 1392برند. .(شعيري،

سازد و پرداز به هنگام توليد فردي گفتمان، يا اشكال زباني را فراخوانده، بالقوه ميگفتهواسطة كند. بهگيرد يا آنها را در فضايي تنشي بازسازي و دگرگون ميدوباره آنها را به كار مي

آورد كه از كاربردهاي موجود فاصله شناختي پديد ميو خلق، جرياني زيبايياين دگرگوني است. اين هنجارگريزي معنايي سبب نزديك شده» هنجارگريزي معنايي«گرفته و به نوعي

هايي دگرگون را در شناختي، ارزششود كه از طريق جريان زيباييپيدايش معناهاي بديع مي آفرينند. گفتمان ادبي مي

Tensive space .45

Page 14: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

...تحليل كاركرد گفتماني طنز در كارانمو ه قهرمان شيري

14

شناسي پژوهش روش .4بوستان نمود جهان آرماني سعدي است اما در گلستان به توصيف دنياي واقعي و بيان نگرش

است. سعدي در باب اول گلستان، رفتار حاكمان را هدف هاي اين دنيا پرداختهخود به واقعيتبه آنچه كه اي بليغ و ظريفشيوهبه - كه طنز است-هايش قرار داده و با كمك يكي از هنرمندي

هايي از طنز در است. در اين پژوهش نمونهپسنديده، انتقاد كرده و راه صالح را نشان دادهنميبودن و اصالح است كه در عين برخورداري از ويژگي انتقاديباب اول گلستان انتخاب شده

تر شكل بارزتر و قويشناختي در خدمت تقويت معناي طنز بهاجتماعي، آفرينش جريان زيبايي است. شدهكار گرفتهبه

پردازي) است، تقريبا در بيشتر كه قالب نگارش گلستان، روايت (حكايتبا توجه به اينوسيلة فرايند برد اما اوج يا بزنگاه طنز بهحكايات، سير روايي را نظام معنايي كنشي به پيش مي

اي، بين شناخت و گستره-ايي فشارهصورت كه معنا در فضاگيرد؛ به اينتنشي شكل ميگران جريان واسطة كنشاي و عاطفي طنز است كه بهعاطفه در نوسان است اما اين بعد فشاره

كند كه مورد نظر راوي (سعدي) است تا نگرش انتقادي او معنا را به سمتي از شناخت هدايت ميرود اين انتظار ميبخواند. راهاي رايج را به چالش فرا نسبت به اجتماع نشان دهد و ارزش

معناشناختي طنز را در باب اول گلستان سعدي بشناسد و الگو يا الگوهاي پژوهش فرايند نشانه هاي اين متن تشخيص دهد. نظام تنشي را در نمونه

هاي معنايي طنز در باب اول گلستان نظامبررسي . 5خواسته به حكام بنماياند چه را ميناولين باب گلستان، در سيرت پادشاهان است؛ سعدي آ

است. بنا بر سخن سعدي در ديباچه، اين كتاب به هاي ديگر، در اين باب آوردهبيش از بخشه.ق اهدا 656) در سال 51: 1377(سعدي، » زنگيبنسعدابنبكرابيمظفرالدين«حاكم وقت شيراز

توجه است: است. اوضاع شيراز از نظر تاريخي در اين دوره قابلشده تازونواخت و توانست فارس را از تاختمظفرالدين حاكم قدرتمندي بود، علما و هنرمندان را مي

دارد؛ برادرش را نزد اوكتاي قاآن فرستاد و داوطلبانه قلمرو خود را تحت مغوالن در امان نگاهارس مانند شهرهاي گذار مغوالن شود. هرچند فحمايت او قرار داد اما در عوض ناچار شد خراج

ديگر ايران لگدكوب سپاه مغول نشد اما مشكالت اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي در اين منطقه به

Page 15: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

------، سال -------، شمارة ----دورة جستارهاي زباني

15

ها محصوالت كشاورزي كم كه با خشكيدن رودخانهطوريخاطر استيالي مغوالن آشكار شد به شدميرفتههاي گزاف بر اساس ميل ايلخان مغول گشد و بازرگاني رو به زوال رفت اما ماليات

).12: 1366؛ پطروشفسكي، يان، ماسون اسميت 150- 145: 1351(اشپولر،

ديده هم از احوال مردم بيني بود كه هم از اوضاع فارس را ميسعدي انسان آگاه و ژرفاست و باب اول گلستان، شاهدي مستدل بر ديدة مناطق ديگر در هجوم مغوالن مطلع بودهستم

. اين مدعاستهاي بودند، عالوه بر تحميل باج و خراجكه به سالح كشتار و وحشت پيش آمدهمغوالن

اي كه به قول جويني: كردند در چنين زمانهسنگين، صداي هر اعتراضي را در گلو خفه ميسال مروت و فتوت، روز بازار ضاللت و جهالت، كريم فاضل تافتة دام محنت و لئيم قحط«

گفتن در باب درستي و نادرستي رفتار ) بود، سخن179: 1387، (جويني» جاهل يافتة كام نعمتمندي از شد اما گفتمان طنز به سبب بهرهويژه حكام به قيمت جان گوينده تمام ميها بهانسان

اي امن كرد، پس شيوهاز واكنش خشن مخاطب پيشگيري مي» بخشيفراغت« و » زبان مطايبه«هر چه «هاي ايجاد فراغت، انفصال گفتماني است: يكي از راه و مهم در جهت انتقاد و آگاهي بود.

: 1393(موريل، » تر استتر باشد، قرارگرفتن در فضاي فراغت آسانشخصيت دورتر يا خياليفضاي گفتمان را » حاكمي، سرزميني«نكره مانند » ي«رو سعدي در طنز با آوردن ) از اين106

اند نظير انوشيروان هاست درگذشتهكند كه ساليت ميبرد يا از شاهاني حكاها ميبه دوردستو حجاج يوسف. سعدي از طريق حكايات، رفتارهاي رايج در عصر و زمان خود را ثبت و ضبط

است؛ يعني به پسنديد، نشان دادهكرده و اعتراض و انتقاد خود را نسبت به اوضاعي كه نميآن نوع تاريخي كه مد نظر حاكمان بوده نحوي به نگارش تاريخ اجتماعي پرداخته اما نه از

» كردندداشت، تأييد ميمغوالن تنها علم تاريخ را كه شرح وقايع فرمانروايي آنان را محفوظ مي«د كه در كن) بلكه تاريخي واقعي كه از وراي گفتمان طنز عيوبي را آشكار مي437: 1351(اشپولر،

بود. گير مردم و حكام شدهنآشفتگي فرهنگي و اخالقي استيالي مغول، گريبا- گيري ويژه، ارتباط برونهسعدي با انتخاب آگاهانة گفتمان طنز با برخورداري از موضع

- ايكند و نظام معنا را به سمت فرايند تنشي با كاركرد فشارهدرونة زباني را دگرگون ميپرداز لة باالتر گفتهگر و در مرحادراكي كنش-كشاند. در اين گفتمان حضور حسياي ميگستره

هاي زبان را از بخشد كه برونهاي نيرويي مياي و گستره(جسمانه) به تنش بين ابعاد فشاره

Page 16: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

...تحليل كاركرد گفتماني طنز در كارانمو ه قهرمان شيري

16

ترتيب سعدي ايندهد؛ بههايي متفاوت قرار ميجاي آن درونهكند و بههاي رايج، تهي ميدرونهبه بوتة انتقاد بسپارد. هاي رايج و رفتار شاهان عصر خود را در گفتمان طنز قادر شده ارزش

واسطة باور را مشاهده كند كه بههايي همهياب را به قضاوت بنشاند تا در اين فضا ارزشگفتهاند تا از اين رهگذر شناخت شده يا دگرگون شدهخواندهشناختي طنز به چالش فراجريان زيبايي د نزديك شود. ها به اصالح و بهبوياب دربارة مصاديق اين ارزشو ديدگاه گفته

اولين حكايت اين باب، سخن از پادشاهي است كه به كشتن اسيري فرمان داده، سعدي ياب، شود گفتهكند كه باعث ميها در محاكمه كفايت ميبدون ذكر نام تنها به نقش شخصيت

خواه در عصر سعدي خواه اكنون، به رابطة آنها توجه كند و خود بتواند به قضاوت بنشيند. خواند: محضر به جاي آن، به گوش پادشاه ميگويد اما وزير نيكر نااميد زير لب دشنام مياسيشود كه پادشاه از اسير ) و باعث مي134عمران، آيه (آل» والكاظمين الغيظ والعافين عن الناس«

ر ديگر كه ضد وزير آيد اما وزيبگذرد. تا اين بخش حكايت بنابر نظام معنايي كنشي پيش ميو فرايند معنايي كنشي را » گفتننشايد جز به راستي سخن«دهد كه محضر است، هشدار مينيك

خواهد اسير را نجات دهد اما هدف وزير دوم رسواكردن كند. وزير اول ميبه تنشي تبديل ميايي آشنا و هدر حافظة فرهنگي و زباني، گونه» رسواكردن«و » نجات اسير«است. هر دو كنش

گويد گيرند اما سعدي از زبان پادشاه سخني مياي قرار ميتكرارپذير هستند و بر محور گستره زند: دهد و گفتمان طنز را رقم مياي را شدت ميكه بعد فشاره

اند دروغي تر آمد ازين راست كه تو گفتي، خردمندان گفتهمرا آن دروغ وي پسنديده«). اين فرايند تنشي، با كمك صنعت ادبي 58: 1377(سعدي، » انگيزفتنهآميز به از راستي مصلحت

سازد كه در مصلحت، فضايي اعتباري و متفاوت با هنجار مي-دروغ و فتنه-تضاد بين راستگفتمان گويي سبب نجات اسير است. در پادگويي سبب مرگ اسير و دروغاين فضا راستسو و پاد به مفهوم مثبت همراه، نگهبان، هم«ت نه دروغ. ايم كه راست بايد گفاخالقي آموخته

شده در سطح اجتماعي دهنده كه داراي جايگاهي مشخص و از قبل پذيرفتهشريك گفتماني ياريشود جا مي)؛ اما در اين حكايت، اعتبار راست و دروغ جابه34: 1395(شعيري، » و فرهنگي است

گيرد كه باور پيشين را نشانه رفته و باوري نو ل مياي شكو به اين ترتيب، شناختي اسطوره بخشد اي را ناگهان شدت مياست كه بعد فشارهآفريده

Page 17: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

------، سال -------، شمارة ----دورة جستارهاي زباني

17

): 1(بردار

انگيز آميز به از راستي فتنهاي: دروغي مصلحتبعد فشاره

گفتناي: نشايد جز به راستي سخنبعد گستره

معناها زنجيرة نشانه«اين حكايت، با الگوي اوج فشارة عاطفي مطابق است: فضاي تنشي دراي و شناختي، فضاي گفتمان را به معنايي گسترهگران با تكيه بر راهبردهاي نشانهو تعامل كنش

: 1392(شعيري، » بردمي -كه در اين حكايت طنز است-سوي آنچه نقطة انفجار يا تكانة نهايي 37 .(

معنايي كه از قبل به «شود. تبديل مي» نظام معنايي مبتني بر تطبيق و تعامل«به نظام كنشيشود بلكه معنايي كه آشكارگي آن جانبه وتنها نسبت به معيارهاي معتبر حاصل نميشكل يك

» آيدگيري دوجانبة هر دو طرف در فرايند تعامل به دست ميتنها وابسته به حضور و شكليابد تا ). به اين ترتيب متن از محل انتقاد اجتماعي به موضوع آن ارتقا مي48: 1394(بابك معين،

از » انگيزآميز به از راستي فتنهدروغي مصلحت«نبايدهاي رايج اخالقي را مورد هدف قرار دهد. آور استبداد اشاره كند: حتي براي امر نيكوي نجات زبان پادشاه، توانسته به محيط خفقان

است » ميل شاه«ي به دروغ متوسل شوي چون اصل و اساس فقط ها مجبورانسانگزار گويد كه در محضر ملك خود را شاعر، علوي و حجدوم از شيادي ميودر حكايت سي

بافي مجازاتش كنند. دهد به جرم دروغفهمند، پس شاه فرمان ميدهد اما نديمان مينشان مييك سخن ديگر در خدمت بگويم اگر راست نباشد « آورد:گونه دل ملك را به دست ميشياد اين

به هر عقوبت كه خواهي سزاوارم،

غريبــــي گــــرت ماســــت پــــيش آورد

دو پيمانــه آب اســت، يــك چمچــه دوغ

فضعي

بعد فشاره

اي

قوي

متمركزاي بعد گستره بسيط

Page 18: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

...تحليل كاركرد گفتماني طنز در كارانمو ه قهرمان شيري

18

ــبخش ــنيدي بـ ــوي شـ ــده لغـ ــر از بنـ گـ

ــان ــد دروغجهــ ــيار گويــ ــده بســ »ديــ )81: 1377(سعدي،

كند: آوردن تمثيل در تغيير مي كوشد نظام كنشي به تنشيوقتي شياد براي نجات خود ميهايش بسيار ديدهدهد: غريب، قابل اعتماد نيست! نمونهاي را افزايش ميبيت نخست، بعد گستره

كند و بزنگاه طنز را به نفع است. از همين گزاره كه در باور شاه تثبيت شده، استفاده ميشدهگيرد، مگر نه اين اي ناگهان اوج ميو بعد فشاره» ديده بسيار گويد دروغجهان«سازد: خود مي

سازي اي، قدرت مجابگو باشد؟ شياد نخست با كمك بعد گسترهديده بايد راستاست كه جهانبخشد. نظر جان موريل، در باب دهد سپس ارزش مورد نظرش را اعتبار ميخود را افزايش مي

: طنز مؤيد همين فرايند استشود دراكي است كه باعث تغيير سريع در ادراك يا افكارمان مييك بازتعريف ناگهاني از تجربة ا

دهيم. انتقال بخش ميشدن و هراسيدن، به اين انتقال شناختي پاسخي فراغتاما به جاي گيجزمينة افكار و عقايد ماست، ضربه آن شناختي شامل يك آمايش و ضربه است: آمايش همان پس

، 93 – 91: 1392(موريل، يد ما به سرعت تغيير كندشود افكار و عقاچيزي است كه باعث مي101.(

يافتن.نصيبي اما دروغ برابر است با نصيبگويي برابر است با بيدر اين جايگاه، راست

اي ديدههدف سعدي از اكتفا به ذكر صفت شياد براي چنين شخصي اين است كه هر جهان گو نيست و اين، كار شيادان است. دروغ

است. يت نيز مانند حكايت پيشين، بنا بر الگوي اوج فشارة عاطفي شكل گرفتهاين حكاكه نزد شاه گرامي برد كه بزرگمهر با اينيك، فضا را به عهد انوشيروان ميودر حكايت سي

دهد تا اگر خطا شد از عواقب بد به دليل پيروي، در امان باشد. است اما خالف شاه نظري نميخاطر است: ايجاد انفصال گفتماني بهاين دو شخصيت، دو هدف را دنبال كرده سعدي از انتخاب

فاصلة زماني با عهد خود؛ تأكيد بر احتياط بزرگمهر به عنوان الگوي وزير هوشمند. سعدي تا آورد: است اما دو بيت ميگرفتهپايان حكايت از نظام كنشي بهرهــلطان راي ــتن خـــــالف راي ســـ ــ جســـ ــه خــون خــويش باش شســتند دســتب

اگـر خــود روز را گويــد شــب اســت ايــن

ــروين ــاه و پـ ــك مـ ــتن اينـ ــد گفـ »ببايـ )81: 1377(سعدي،

Page 19: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

------، سال -------، شمارة ----دورة جستارهاي زباني

19

)2بردار (

اي: ببايد گفتن اينك ماه و پروينبعد فشاره

روايت اي: بيت اول، اعالم موضع سعدي بعد ازبعد گستره

پرداز با نام گذاشت كه گفته» نزولي-صعودي«) اين فرايند معنايي را شايد بتوان 2(بردار اي معنا را با گيري خاص خود را اعالم نموده، بيت نخست بعد گسترهاتصال گفتماني موضعفشارهشب، بعد -بين روز» صنعت تضاد«دهد. بيت دوم با استفاده از گزارة آشكار افزايش مي

دهد كه اگر شاه روز را شب انگاشت، تو بايد كند و طنز رفتار شاه را نشان مياي را تقويت ميقدمي فراتر بگذاري و بگويي اينك ماه و پروين پيداست! فرايند معنايي طنز در اين حكايت اوج و

ناختي را ذكر سازد و فرود يا گسترة شاي را در بيت دوم بزنگاه طنز ميفرود دارد. اوج فشاره باور است. دهد كه اطاعت از شاه، معنايي تكرارپذير و همهاين ابيات شكل مي

آورند كند كه وقتي برايش مژده ميهفتمين حكايت، انوشيروان را چنين ياد ميودر سي: 1377(سعدي، » تعالي فالن دشمنت را برداشت. گفت: هيچ شنيدي كه مرا فروگذاشت؟خداي«

83 بين » صنعت تضاد«واسطة برقراركردن اهميتي شاه به مرگ دشمن بهانتظار، بي)؛ خالفشود. اي معنا ميموفق به تقويت بعد فشاره» استفهام تأكيدي«برداشت و فروگذاشت در قالب

اي بخشيدن به آهنگ روايت، بر ميزان نيروي فشارهگويي، با شتابهمچنين ايجاز و فشرده است. معنايي نزديك شدهافزوده و به نوعي كوبش

كند كه مژدة در حكايت نهم نيز سعدي براي هشدار به شاهان، ملك پير و رنجوري را روايت مي» اين مژده مرا نيست، دشمنانم راست يعني وارثان مملكت«گويد: دهند اما ملك ميفتح به او مي

شمارآوردن، تناقضي است به ). مژده را از آن دشمن دانستن و وارثان را دشمن65: 1377(سعدي، شناختي، زمينه را هاي زباني و رابطة زيبايياي به كمك درونهكه در گفتمان طنز، با تقويت بعد فشاره

كند. فرايند معنايي طنزدر اين دو حكايت نيز از الگوي اوج فشارة عاطفي براي تغيير باور فراهم مي

متمركزاي بعد گستره بسيط

فضعي

بعد فشاره

اي

قوي

Page 20: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

...تحليل كاركرد گفتماني طنز در كارانمو ه قهرمان شيري

20

است. اختي شكل گرفتهاي و شنكند كه بر بستر ابعاد گسترهپيروي ميگذرد و در اعتنا به شاهي است كه از نزديك او ميهشتم درويش بيودر حكايت بيست

توقع خدمت از كسي دار كه توقع نعمت از «گويد: خواند، ميپاسخ وزير كه او را به كرنش فراميكند هم به عنوان اي را تقويت مينيازي درويش هم بعد فشاره). ، بي80: 1377(سعدي، » تو دارد

كند تا بتواند گفتمان را به گسترة شناختي بكشاند با مطرحپادگفتمان اخالقي او را مصون مي »: ها در برابر مرگيكساني انسان«كردن ــيش فـــرق شـــاهي و بنـــدگي برخاســـت « ــد پـ ــته آمـ ــاي نبشـ ــون قضـ »چـ ) 80: 1377(سعدي،

عصر سعدي را غافلگير ميياب خصوصا همگونه نگريستن به رابطة شاه و رعيت، گفتهاينملك را گفتار درويش استوار آمد، گفت: چيزي از من بخواه. «كند ولي اين پايان ماجرا نيست:

. (همان)!» خواهم كه ديگر زحمت من ندهيگفت: مي

)3بردار (

د توقع خدمت از كسي دار كه توقع نعمت از تو دارنيازي درويش: اي: بياولين تقويت بعد فشاره اي: بيزاري از لطف ملك، بزنگاه طنز، دومين تقويت بعد فشاره

!خواهم كه ديگر زحمت من ندهيچيزي از من بخواه. گفت: مي

ها در برابر مرگاي يكساني انسانبعد گستره

ـايي ايـن حكايـت تركيبـي اسـت از الگوهـاي افزايشـي ) مي3(بردار - نزولـي - توان گفت فرايند معناسـت. سـعدي بعـد از اي شكل گرفتـه اي و فشارهصعودي كه بر اساس نوسان تنش بين ابعاد گستره

فضعي

بعد فشاره

اي

قوي

متمركزاي بعد گستره بسيط

Page 21: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

------، سال -------، شمارة ----دورة جستارهاي زباني

21

ه فضاي تنشي را به سمت نيازي درويش، با آيروني طنزآفرين دوباراي به وسيلة بياولين تنش فشارهدهـد و القائـات معنـايي را آيروني تضادهاي درون معنا را گسترش مي«كشاند: اوج فشارة عاطفي مي

منـد، (بهره» اي از مفاهيم و القائات معنايي متضاد هستيمكه شاهد مجموعهطوريكند، بهچندوجهي مي است. ، از وجود ملك هم آزرده)؛ درويش خالف انتظار ملك، خواهشي كه ندارد هيچ15: 1389

كاري مانند حجاج يوسف طلب دعاي خير از درويشي كه ستمدر حكايت يازدهم هنگاميخدايا جانش بستان! گفت: از بهر خدا اين «كند، دعاي خير درويش اين است: الدعوه ميمستجاب

). فرايند معنايي 67: 1377(سعدي، » چه دعاست؟! گفت دعاي خير است تو را و جملة مسلمانان راخواري مشهور بوده از انفصال طنز در اين حكايت نخست با انتخاب نام حجاج يوسف كه به خون

تواند استعارة ضمني به هاست و مياي گفتمان شدگفتماني بهره برده، باعث توسعة بعد گسترهبا افزايش قدرت بخشيدن به آهنگ روايتزدن هنجار و شتابايلخانان مغول باشد. سپس با برهم

شناختي مياي و خلق بعد زيباييگفتماني درويش، موجب هدايت جريان معنا به سمت اوج فشارهشود. دعاي خير درويش در اين حكايت برابر است با مرگ حجاج يوسف! خارج از اين گفتمان،

شود و يمصداق دعاي خير، نفرين نيست اما در جريان اين حكايت، مصداق دعاي خير دگرگون مپذير نيستند و فقط مرگ سازد. پشتوانة باور درويش اين است كه چنين شاهاني، هدايتطنز را مي

تواند هم آنها را نجات دهد كه كمتر جنايت كنند و هم مسلمانان را. ميانصاف، پارسايي را پرسيد كه از يكي از ملوك بي«شود: طور آغاز ميحكايت دوازدهم اين

گيري تناقض، بعد ). از آغاز حكايت با شكل 67: 1377(سعدي، » تر است؟فاضل ها كدامعبادتترينش! پاسخ هم فاضلانصاف را چه به عبادت؟ آنگيرد: ملك بياي روند صعودي ميفشاره

(همان). » خواب نيمروز تا در آن خلق را نيازاري«گيركننده است: پارسا كوتاه، آشكار و غافل» عبادت«عبادت كند بايد بيدار باشد نه خواب اما در اين گفتمان، درونة زباني انساني كه بخواهد

وقت مشغول آزار خلق است اگر بخوابد به نفع خلق خواهد بود. يشود چون ملك تمامدگرگون م فرايند معنايي طنز در دو اين حكايت، از نوع اوج فشارة عاطفي يا صعودي است.

كند كه گريخته، وقتي اي را روايت مياد در دربار حاكمان، بندهدر نكوهش روابط ظالمانة افرشود. نظام سبب غرضي كه وزير با او داشته، محكوم به مرگ ميآورند، بهاو را گرفته و مي

موجب آنبه« :انديشد كه بنده براي نجات تدبيري ميآيد تا اينمعنايي بر اساس كنش پيش ميگمان اين نخواهم كه در قيامت به خون من گرفتار آيي. اگر بي كه پروردة نعمت اين خاندانم،

Page 22: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

...تحليل كاركرد گفتماني طنز در كارانمو ه قهرمان شيري

22

كشت به تأويلي شرعي بكش تا در قيامت مأخوذ نباشي. پادشاه گفت: تأويل بنده را بخواهي). تنها راه نجات اين است كه از منافع شاه سخن بگويد پس 76: 1377(سعدي، »چگونه است؟

بر محور جلب ميل خودخواهي » جازات الهي در قيامتم«براي دفاعيات خود به كمك پادگفتمان اعتنايي سكوت اختيار دم با بيآورد. پادشاه كه تا ايندست ميبه» سازيقدرت مجاب«شاه

كند. پاسخ زيركانة شنود به تأويل بنده توجه ميكه سخن از منافع خود ميمحض اينكرده، بهكرد و نه زند كه نه پادشاه فكرش را مياي رقم ميبنده، فرايند تنشي را در معناي طنز از زاويه

گه فرماي اجازت فرماي تا وزير را بكشم! آن«كردن بنده را داشت: نيستبهوزيري كه قصد سر(همان). اوج بعد » بيني؟قصاص بكشند. ملك بخنديد. وزير را گفت چه مصلحت ميتا مرا بهوضع گفتمان را به جاي تمنا از شاه، به قصاص اي با كنش غافلگيركنندة بنده است كه مفشاره

دهد تا وزير را از جايگاه قدرت، به ضعف بكشاند. همه منتظر پاسخ وزير هستند و تغيير ميشود يعني سخن از رود كه بنده رفته و موفق ميجالب است كه وزير هم از همان راهي مي

(همان). به » كن تا مرا در باليي نيفكندديده را رها به صدقة گور پدرت اين شوخ«منافع پادشاه: رسد اما كنش وزير، مسير اين ترتيب بزنگاه فرايند معنايي طنز با كنش بنده به اوج فشاره مي

كند: آورد و نجات بنده را ميسر ميمي» صدقه«فرايند را به سوي گسترة شناختي )4(بردار

قيامت مأخوذ نباشي اي: به تأويلي شرعي بكش تا در. افزايش بعد گستره1 تغيير موضع بنده از عجز به قصاص، تقويت فشاره طنز: .2 2 دقصاص بكشنگه فرماي تا مرا بهاجازت فرماي تا وزير را بكشم! آن ديده را رها كن ارزش صدقه، افت فشاره: به صدقة گور پدرت اين شوخ. 3

3 1 متمركزاي بعد گستره بسيط

فضعي

بعد فشاره

اي

قوي

نجات بنده .. 4

Page 23: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

------، سال -------، شمارة ----دورة جستارهاي زباني

23

شود معناي طنز در فضاي تنشي بين ابعاد عاطفي و شناختي نوسان دارد. پيشمشاهده ميشود تا گيري بعد عاطفي به خدمت گرفته ميبعد شناختي است كه در اوجياب، زمينة باور گفته

بزنگاه طنز را با ارائة شناخت متفاوت بيافريند و البته اين شناخت نو در نگرش ويژة و محصول كند. پرداز نهفته است كه باورهاي جديد را جايگزين باورهاي پيشين ميبعد عاطفي گفته

است مانند بردهد، سعدي در خالل حكايات ديگر هم از طنز بهرهجز حكاياتي كه بررسي شبه) كه تقريبا 60: 1377(سعدي، » ده درويش در گليمي بخسبند و دو پادشاه در اقليمي نگنجند«

مانند الگوهاي فرايند تنشي در حكايات پيشين است.

گيري . نتيجه5گيري ويژه ا برخورداري از موضعپرداز (سعدي) براي ايجاد طنز بدر حكايات گلستان گفته

ادراكي -واسطة حضور حسيپردازد: بهدرونة زباني مي-نخست به دگرگوني در ارتباط برونهكند؛ معناي مورد نظر خود را معناها را از معناهاي پيشين و رايج تهي ميگر، نشانهكنش

- ايبا كاركرد فشاره محوري به سمت فرايند تنشيكند و نظام معنا را از كنشجايگزين ميشناختي به چالش باور به واسطة جريان زيباييهاي همهكشاند. در اين فضا ارزشاي ميگستره

هايي چنين با كمك انفصال گفتماني از اشخاص و مكانشوند. همشده، دگرگون ميفراخواندهگفت بيشتر ياب بپرهيزد. شايد بتوان گويد تا ازواكنش خشن گفتهدور و ناشناس سخن مي

كنند، مثل اين نمونه از رسالة دلگشا: طنزهاي حوزة ادبيات از اين قاعده پيروي ميخطيبي را پرسيدند كه مسلماني چيست؟ گفت من مردي خطيبم، مرا با مسلماني چه كار «ياب ملزم به مراعات معناي خطيب، در پيشينة فرهنگي گفته)؛ نشانه303: 1999(زاكاني، » است!هاي خطيبگر از ويژگيي است اما در اين حكايت موجز، معنا ديگرگون شده و كنشمسلمان

با » من مردي خطيبم، مرا با مسلماني چه كار است؟«گويد: گفتن را دارد، ميبودن تنها سخنگيرد و با شتاب در همين فضاي اي (عاطفي، دورني) اوج مينمايش اين معناي نو بعد فشاره

شود كه اين خطيب و امثال او، بدون اعتقاد و ياب حاصل مياي براي گفتهتنشي، شناخت تازهاي در اي و شناختي هوشمندانهوسيله بعد گسترهاينگويند! بهكردار از مسلماني فقط سخن مي

» گونه خطيبان!چه بسيارند اين«گيرد كه ماهيتي جديد شكل ميدهد هم بستر ازي را در روايت افزايش ميساي، هم نيروي مجابزمينة گسترهاستفاده از پس

Page 24: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

...تحليل كاركرد گفتماني طنز در كارانمو ه قهرمان شيري

24

اي گيري بعد فشارهكند كه محصول مستقيم اوجياب را فراهم ميگيري گفتهبزنگاه طنز و غافل» پرسش انكاري«شود؛ در حكايت عبيد شناختي تقويت و تغديه مياست و از سوي جريان زيبايي

را از بافت رايج زباني منفك نموده و در معناي خطيبكند جرياني كه نشانهمياين نقش را ايفااست. برقراري به جريان انداخته» مرا با مسلماني چه كار است؟« بافتي دگرگون با معنايي متفاوت

كند. اين گيري متفاوت، نگرشي نو را به امور رايج ايجاد ميتعامل بين اين عناصر از يك موضعكند كه باور عادي و اي يا شاعرانه را ارائه مينگرش در فضاي تنشي طنز، نوعي شناخت اسطوره

باور سازگار نيست. همينهاي همهسازد كه با ارزشهاي تازه ميگيرد و ارزشرايج را نشانه ميدهد. گفتهپرداز را نشان ميشود و اعتراض گفتهبودن طنز آشكار ميجاست كه ويژگي انتقادي

موضع حساس دارد و اين را در طنز با هدف اصالح پرداز نسبت به آنچه كژي و ناپسندي است،كند؛ به اين ترتيب متن از محل انتقاد اجتماعي به موضوع آن رفتارهاي انسان و جامعه آشكار مي

يابد تا نبايدهاي رايج اخالقي را مورد هدف قرار دهد. سعدي در باب اول گلستان براي ارتقا ميكه به توصيهآنام جامعه، گفتمان ادبي طنز را برگزيد، بيبيان اعتراض و انتقاد خود نسبت به حك

ياب را به دريافت معناي شناختي گفتههاي اخالقي بپردازد، در فرايندي پويا به كمك جريان زيباييويژه ها بهدهد واقعيت رفتار انساننشاند و نشان ميخواند، او را به قضاوت ميمورد نظر فرامي

قدر فاصله دارد. و انساني چهحكام با اصول اخالقي گفتمان طنز در سراسر گلستان و ديگر آثار ادبي قابل بررسي است، اميد كه بتوان با روش

هاي آينده مورد بررسي قرار گيرند كه البته شكل فراگيرتر در پژوهشمعناشناسي، بهنشانه هاي بيشتر است. نيازمند كنكاش و بررسي

ها نوشت. پي61. Satire 2. Sémiotique du discourse / Semiotics of discourse 3. Ecole de Paris 4. Interactive a. Discourse 5. Position 6. Expression 7. Content 8. Action system 9. Tensive proces

Page 25: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

------، سال -------، شمارة ----دورة جستارهاي زباني

25

10. Contractive-Dilative 11. Perceptive 12. Subject 13. Enunciator 14. Value 15. Aesthetics 16. Facetiae 17. Lampoon 18. Humor 19. Irony 20. Exaggeration 21. Ridicule 22. Criticize 23. Or 24. David Bouchier نگار طنزنويس و استاد دانشگاه استوني نيويورك) ، روزنامه1939متولد (

25. Structuralism

26. Ferdinand De Saussure 27. Louis Hjelmslev 28. Roland Barthes 29. Algirdas Julien Greimas 30. J. Fontanille 31. Énonciataire 32. Semantic structure 33. Discourse Analysis 34. Linguistics 35. Enonciation 36. Position 37. Conjunction 38. Disjunction 39. Presence 40. Body proper /le corps propre 41. Actional System 42. Sensible System 43. Tensive system 44. Tensive space

Page 26: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

...تحليل كاركرد گفتماني طنز در كارانمو ه قهرمان شيري

26

نابعم .7

اي از ). بررسي عناصر طنزآميز در كالم سعدي و ذكر پاره1389پور، زهرا. (ابراهيمي • . 24ـ5. صص 52شناسي. نامه پارسي، ش نكات روان

رآفتاب. تهران: بنگاه مغول در ايران. مترجم: محمود مي). تاريخ 1351اشپولر، برتولد. ( • ترجمه و نشر كتاب.

). فرهنگ واژگان و اصطالحات طنز. ويرايش جديد. تهران: 1394اصالني، محمدرضا. ( • مرواريد.

). تحليل سبك شناختي طنز شاعران جامعه گرا و شاعران 1392اهللا دادي، طاهره. ( •سنايي، "و شاعران صوفي "سعدي، انوري، عبيد"گرايان امعهصوفي با تكيه بر آثار ج

. كارشناسي ارشد. دانشگاه خوارزمي. "عطار، مولوي ). فرهنگنامة ادبي فارسي. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمي. 1376انوشه، حسن. ( • ن. مثابه تجربة زيسته. چاپ اول. تهران: سخ). معنا به1394بابك معين، مرتضي. ( •). آيروني و تفاوت آن با طنز و صنايع بالغي مشابه. فصلنامه زبان 1389مند، زهرا. (بهره •

. پاييز. صص 45و ادب پارسي. شماره ). طنز و طنزپردازي در ايران: پژوهشي در ادبيات 1381بهزادي اندوهجردي، حسين. ( •

صندوق. اجتماعي،سياسي،انتقادي،علل رواني و اجتماعي. تهران: نشر ). طنز فاخر سعدي. تهران: شهاب. 1381پزشكزاد، ايرج. ( •). تاريخ اجتماعي 1366پطروشفسكي، ايليا پاوليچ؛ كارل يان؛ جان ماسون اسميت. ( •

اقتصادي ايران در دوره مغول. مترجم: يعقوب آژند. تهران: انتشارات اطالعات. هانگشاي جويني. براساس نسخه محمد ). تاريخ ج1387جويني، عالءالدين عطاملك. ( •

قزويني. به اهتمام محمد خاتمي. چاپ اول. تهران: نشر علم. الدين كزازي. تهران: نشر مركز.رجالل ). ديوان خاقاني. مي1375الدين. (خاقاني، افضل •). تأثير بالغت در برجسته سازي طنز 1391دولت آبادي، آرش؛ دامن كش، موسي ( •

گلستان. .173ـ157). 17پي در(پي 3. شماره 5هار ادب. پاييز. دوره . ب • نامه دهخدا. نامه. تهران: موسسه لغت). لغت1377اكبر. (دهخدا، علي •

Page 27: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

------، سال -------، شمارة ----دورة جستارهاي زباني

27

). كليات عبيد زاكاني. مصحح: محمدجعفر محجوب. نيويورك: كتب 1999زاكاني، عبيداهللا. ( • (Bibliotheca Persica)ايراني

). گلستان. تصحيح و توضيح: غالمحسين يوسفي. 1377الدين. (سعدي شيرازي، مصح • چاپ پنجم. تهران: خوارزمي.

). اسرار و ابزار طنزنويسي. مقاله چگونه داستانمان را طنزآميز 1391سليماني، محسن. ( • كنيم؟ ديويد بوچئير. تهران: سوره مهر.

سوم. تهران: سمت. ). مباني معناشناسي نوين. چاپ 1391شعيري، حميدرضا. ( •معناشناسي گفتمان. چاپ سوم. تهران: وتحليل نشانه ). تجزيه1392( ______________ •

سمت. معناشناسي ادبيات. چاپ اول. تهران: انتشارات ). نشانه1395( ______________ •

دانشگاه تربيت مدرس. . 14و 13. شماره نامه سنجش و پژوهش)، راز طنزآوري. فصل1377شيري، قهرمان( •

. 216-200صص. مهرماه. صص 19). طنز حافظ. ماهنامه حافظ. شماره 1384شفيعي كدكني، محمدرضا. ( •

. 42ـ39 ). طنزآوران امروز ايران. چاپ هفتم. تهران: مرواريد. 1381صالحي، عمران. ( •ي اصطالح شد؟ مجله ). واژه طنز چگونه و از چه زمان1388قوام، ابوالقاسم؛ تجبر، نيما. ( •

.188ـ167. صص 62تاريخ ادبيات. پاييز. شماره ). پژوهشي در تئوري و كاركرد طنز مشروطه. 1388كرمي، محمدحسين؛ و همكاران. ( •

. 16ـ1. صص 1. شماره 45نشريه: متن شناسي ادب فارسي. دوره هاي بدون تاريخ. تهران: اميركبير.). يادداشت1358مجابي، جواد. ( •). درآمدي بر طنز عرفاني با 1390دارلو، محمدعلي. (كله سر، عليرضا؛ خزانهمحمدي •

. تابستان. صص 48هاي حوزة طنز. متن پژوهي ادبي. شماره نگاهي انتقادي به پژوهش65 -92

). فلسفة طنز. مترجمان: محمود فرجامي و دانيال جعفري. چاپ دوم. 1393موريل، جان. ( • . تهران: نشر ني

Page 28: ˘ˇ ˆ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' ˇ #ˇlrr-old.modares.ac.ir/article_17375_dfbb7238f9b31b8e692b45f4003e... · E-mail: novin5670@gmail.com : ˘ˇ ˆ ˙ ˝˛ ˛ ˚˜ ! ˘ & ' "ˇ #ˇ

...تحليل كاركرد گفتماني طنز در كارانمو ه قهرمان شيري

28

• Literaryterm: https://literaryterms.net/ satire/ Retrieved: 10/12/2016. • oxforddictionaries: https://en.oxforddictionaries.com/definition/ satire/

Retrieved: 10/12/2016 • Zilberberg, CL. (2012). La structure tensive. Belgiqe: Presses universitaiers de

Liege. • Fontanille, Jacques (1998). Semantique du discours. Limoges , Pulim. • Fontanille, Jacques (2006) The Semiotics of Discourse (trans. Heidi Bostic).

New York: Peter Lang.