سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir ›...

28
رﺋﺎﻟ ﺴﻢ و ﻣﻌ ﺎرﻫﺎ ي آن رﺿﺎ ﺻﺎدﻗ* اﺳﺘﺎد ﺎر ﮔﺮوه ﻓﻠﺴﻔﻪ، داﻧﺸﻜﺪه ادﺑ ﺎت، داﻧﺸﮕﺎه اﺻﻔﻬﺎن) ﺗﺎر ﺦ در ﺎﻓﺖ: 25 / 10 / 88 ؛ ﺗﺎر ﺦ ﺗﺼﻮ: 4 / 3 / 89 ( ﭼﻜ ﺪه ﺑﺎ ا ﻨﻜﻪ رﺋﺎﻟ ﺴﻢ ﻣﻔﻬﻮﻣ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه و ﭘﺮﻛﺎرﺑﺮد اﺳﺖ، اﻣﺎ ﺑﺎ رﺟﻮع ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﺮﺑﻮط روﺷﻦ ﻣ ﺷﻮد ﻛﻪ ا ﻳـ ﻦ ﻣﻔﻬـﻮم ﺗﻌﺮ ﻔـ ﻜﺴﺎن و ﻣﻮرد اﺗﻔﺎق ﻧﺪارد. ﭘﺮﺳﺶ ﻫﺎ ﻳﻲ ﻛﻪ در ﺑﺤﺚ از رﺋﺎﻟ ﺴـﻢ ﻃـﺮح ﺷـﺪه اﻧـﺪ، ﮔﺴـﺘﺮده اﻧـﺪ و ﺑـﻪ ﺣـﻮزه ﻫـﺎ ي ﻣﺨﺘﻠﻔـ ﻣﺎﻧﻨـﺪ وﺟﻮدﺷﻨﺎﺳ، اﻟﻬ ﺎت ﻣﻌﻨﺎﺷﻨﺎﺳ ، ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺷﻨﺎﺳ ، ﻣﻨﻄـﻖ، روش ﺷﻨﺎﺳـ، اﺧﻼق ﺗﻌﻠـﻖ دارﻧـﺪ و ﺑـﻪ ﻫﻤـ ﻦ دﻟ ﻴـ، در ﺗﻌﺮ ﻳـ ﻒ ا ﻳـ ﻣﻔﻬﻮم ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺣﻮزة ﻣﻮرد ﺑﺤﺚ از ﻣﻌ ﺎر ﻫﺎ ي ﻣﺘﻔﺎوﺗ اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪه اﺳﺖ. در ا ﻦ ﻧﻮﺷﺘﺎر ﺿﻤﻦ ﺑﺮرﺳ ﻣﻌ ﺎرﻫـﺎ ي ﮔﻮﻧـﺎﮔﻮﻧ ﻛـﻪ در ﺗﻌﺮ ﻒ ﻣﻔﻬﻮم رﺋﺎﻟ ﺗﻼش ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ ﺗـﺎ ﺴﻢ ﺑﻪ ﻛﺎر ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ از ﻣﻌ ﻴـ ﺎر وﺟﻮدﺷـﻨﺎﺧﺘ ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮان وﺟـﻪ اﺷـﺘﺮاك ا ﻳـ ﻣﻌ ﺎرﻫﺎ دﻓﺎع ﺷﻮد. واژﮔﺎن ﻛﻠ ي رﺋﺎﻟ ﺴﻢ، ﺿﺪرﺋﺎﻟ ﺴﻢ، وﺟﻮدﺷﻨﺎﺳ، ﺻﺪق، ﻣﻌﻨﺎﺷﻨﺎ. ﻓﻠﺴﻔﻪ د ﺳﺎل ﻫﻔﺘﻢ، ﺷﻤﺎره ﺷﺸﻢ، ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن1389 ﺻﻔﺤﺎت187 ـ214 * ﺗﻠﻔﻦ ﻧﻮ ﺴﻨﺪه: 03117934193 Email: [email protected]

Upload: others

Post on 27-Jun-2020

2 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

آن يارهايسم و معيرئال

*يرضا صادق

ات، دانشگاه اصفهانيار گروه فلسفه، دانشكده ادبياستاد

)4/3/89: بيخ تصوي؛ تار25/10/88: افتيخ دريتار(

دهيچك

يفـ يتعر ن مفهـوم يـ شود كه ا يشناخته شده و پركاربرد است، اما با رجوع به منابع مربوط روشن م يمفهومسم يرئالنكه يبا اماننـد يمختلفـ يهـا انـد و بـه حـوزه گسـترده ،انـد طـرح شـده سـم يكه در بحث از رئال ييها پرسش. كسان و مورد اتفاق نداردي

ن يـ ف ايـ در تعر ،ليـ ن دليبـه همـ و اخالق تعلـق دارنـد ،يشناسـ ، منطـق، روش يشناس ، معرفتيمعناشناس اتياله، يوجودشناسكـه يگونـاگون يارهـا يمع ين نوشتار ضمن بررسيدر ا. استفاده شده است يمتفاوت يهااريمورد بحث از مع بسته به حوزةمفهوم ـ از مع سم به كار گرفته شده است تالش خواهد شد تـا يف مفهوم رئاليدر تعر ـ بـه عنـوان وجـه اشـتراك ا يار وجودشـناخت ي ن ي

.ارها دفاع شوديمع

يديواژگان كل

.یسمعناشنا صدق، ،يوجودشناس ،سميضدرئال ،سميرئال

نيفلسفه د

1389سال هفتم، شماره ششم، تابستان

214ـ 187صفحات

03117934193 : سندهينو تلفن *Email: [email protected]

Page 2: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

نيفلسفه د ���� 188

مقدمه

هـا آغـاز يو در بحـث از كلـ يسم از قرون وسطيدر حوزة فلسفه كاربرد گستردة مفهوم رئالله مسـأ . بـود يم كلـ يمفـاه يگـاه وجودشـناخت يجا يفلسفة قرون وسط يها از پرسش يكي. شد يكلـ به دو دستة يعيزبان طب يها شود كه واژه يت طرح مين واقعيات در فلسفه با توجه به ايكل

در . اسـت يـي جز يو سقراط مفهوم يكل يان مفهومنمونه انس ،به عنوان. شوند يم ميتقس ييو جزن اسـت ياما پرسش ا. ستين يديترد ،مانند سقراط در خارج وجود دارند ييجز يها نكه انسانيا

. ز در خارج وجود داردين يا انسان كليكه آ ،)يـي واقع گرا( 1سميند كه عبارتند از رئالجود دارج ويدگاه رايسه د، ن پرسشيپاسخ به ا در

م يتقسـ ييو ارسـطو يها بـه دو شـاخة افالطـون يسم در باب كليرئال. ٣ييگرا و نام ٢ييگرا مفهوم

و ٤يفراذهنـ يوجود ،يكل يروند كه برا يبه شمار م يستيل رئالين دلين دو پاسخ به ايا. شود يمدر يـي ها در عـالم مثـل تحقـق دارنـد و هـر جز يكل از نظر افالطون. رنديگ يدر نظر م يفرازبان

امـا از نظـر بود ،ستيز رئاليارسطو ن. خود است ياز مثال كل يوجود و آثار خود تابع و رونوشتكه همراه با سقراط يتيماه يعني. ن جهان و در ضمن مصداق خود وجود دارنديها در هم ياو كل

ن يبنـابرا . سقراط همراه شـده اسـت خاص با يها يژگياست كه با و يكل يانسان ،ابدي يتحقق م يـي گرا دگاه ارسطو با عنـوان ذات يد. ز هستيانسان ن يت كليتحقق ماه يتحقق سقراط به معنا

دارند كـه يت اوصاف ثابتيك ماهين است كه افر اد يفرض بر ا ٥ييگرا در ذات. شود يشناخته مـ يعلم يها ت مشترك آنهاست و دانشمندان در پژوهشيالزمه ماه ن يخود بـه دنبـال كشـف چن

.هستند ياوصافقرار دارنـد كـه در ييگرا و نام ييگرا دگاه مفهوميافالطون و ارسطو دو د يها دگاهيدر برابر دـ ي. رنديپذ يرا م يكل يان فقط وجود ذهنيگرا مفهوم. ستنديگرا ن ها واقع يخصوص كل وجـود يعن

ان يـ گرا نـام . دانند كه تنها در ذهن حضـور دارد يم يو آن را مفهوم ،كنند يم يرا نف يكل يخارجنـه در خـارج وجـود دارد و نـه در ذهـن، بلكـه يكننـد كلـ يروند و ادعا مـ يك گام جلوتر مي

1 .Realism ن يشه التياز رRes ز اقتباس شده استيچ يبه معنا.

2. Conceptualism 3. Nominalism 4. Extra-mental 5. Essentialism

Page 3: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

����189 آن يارهايسم و معيرئال

ان ممكـن اسـت در يـ گرا مفهـوم ان و يـ گرا البته نام. ان وجود داردكه تنها در حوزة زب است ينامم و الفاظ را وابسته بـه ياز مفاه ياديبخش زاما از آنجا كه . گرا باشند واقع ييخصوص امور جز

يم كلـ يچون مفـاه . سم مدرن دانستيليساز نه نهيدگاه آنها را زميتوان د يدانند م يا زبان ميذهن از يسـاس برخـ بـر ا يكـه حتـ يگسترده دارند، بـه گونـه ا يكاربرد يو تجرب ياضيدر علوم ر

پـس ، )481، ص 1376كاپلسـتون، ( شوند يف ميتعر يم كلير اساس مفاهز بين ييم جزيها مفاه دگاهيدبشـر و يحوزة معرفتاز ياديداشته باشند، بخش ز يا زباني يذهن يصرفاً وجود يم كلياگر مفاه

. دهند يخود را از دست م يستيمحتوا و مضمون رئال ييم جزيمفاه يحتـ امـا ا ،روند يبه شمار م يافالطون، لسوفان مدرنياز ف يارينكه بسيبا ا دگاه در دوران يـ دن ي

افالطـون . شـد يخود ته يستيرئال يمحتوا و از مسخ شد ياديشد و تا حدود ز ييمدرن راززدامعقـول يهـا دهيـ ن باور بود كـه ا يدانست و بر ا يمعقول م يها دهياز ا يا هيامور محسوس را سا

ـ ا رازآمعالم مثل خـارج از ذهـن ر ،مدرن يها ياما افالطون. خارج از ذهن بشر سكونت دارند ز يهستند كـه يل افالطونين دليآنها تنها به ادر واقع، .آن را حذف كردند ييغ راززدايدانستند و با ت

در هـا يج در خصوص كليدگاه رايد، گريد ياز سو. دانند يم امور محسوس را تابع امور معقول يـي دگاه راززدايـ د سم مـدرن يدئاليدر ا ،نيبنابرا. است) ييگرا ا نامي( ييگرا د مفهوم يدوران جد

ن يا ،ن جمع به دست آمديكه از ا يا جهيجمع شد و نت) ييگرا ا نامي(ييگرا شدة افالطون با مفهومـ (هـا تـابع ذهـن يـي بود كه وجود جز كـه يدرسـ ،گـر يبـه عبـارت د . دانسـته شـدند ) ا زبـان ي

ـ از ا يا هين بود كه محسـوس سـا يا ،مدرن از افالطون آموختند يها ستيضدرئال يكلـ يهـا دهي. اسـت ) يا زبـان ي( يذهن يامر يدة كليز آموختند كه اين) انيگرا ا نامي(ان يگرا آنها از مفهوم. است

ـ (وابسته به ذهن يزين شد كه وجود هر چيجه اينت بـر اسـاس آنچـه گذشـت، .اسـت ) ا زبـان ي از عناصـر دگاه افالطـون يشدن د يو پس از ته ييارسطو ييگرا با كنار رفتن ذاتتوان گفت يم

.فراهم شدد يدر دوران جد سميش ضدرئاليداينة پيزم يستيرئال يتلقـ . ها دارد يفراتر از بحث از كل يد ابعاديسم در دوران جديش ضدرئاليداين همه، پيبا او صدق آنهـا بـه هستند ينسبها و محمولها فيكه همة توص استن يا مدرن، يها ستيضدرئال

ـ يمونه، ربه عنوان ن. دارد يا زبان بستگي ذهن دگاه يـ د يد اجتمـاع يـ در فلسـفه و ام يچارد رورتبه منزلـة عـدد نگـاه يزيتوان به هر چ يكند كه از نظر آنها م ين مييگونه تب نيها را ا ستيضدرئال

شناخته ،گر اعداد دارديكه با د ييها ن است كه با نسبتيعدد ا يژگيو .)102، ص1384، يرورت(كرد ـ بـه نـام ذات و ماه يزيـ چ يعني. ستيآن قابل تصور ن يبرا يت مستقليچ ماهيشود و ه يم ت ي

Page 4: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

نيفلسفه د ���� 190

ف يـ م و تعريشناسـ يمـ ،گر اعـداد دارد يكه با دو و د يچهار را در نسبت. چهار بودن وجود نداردـ ن.. .هـا و ها، الكترون زها، ستارهيگر از جمله ميد يزهايدر خصوص چ يرتواز نظر ر. ميكن يم ز يمـدل يعـ ينظـام اعـداد طب «: رسـد كـه يم جهين نتيبه ا يرتور ن روياز ا. گرا بود توان ذات ينم

هـا از مناسبات و نسبت يا كه رشته يزيف به چين توصيدر ا. ف جهان استيتوص يبرا يمناسب ييو كنـار گذاشـتن آشـنا يسـلرز يـي گرا جة نامينت. افتيتوان دست ينم ،گر نباشديد يزيبا چ يهـا جـز نسـبت ،توان دانست يز نميچ چيبارة هز در يچ چيه«ن است كه يز هميم راسل نيمستق

.)103 ص ،1384، يرتور(» گريد يزهايآن با چ

د يـ وجود داشـت و در دوران جد ونان باستانيدر ثاغورس يدر فلسفة ف يين عددگرايامشابه ـ ا يايله و دكارت در احيعت امثال كپلر، گاليفلسفة طب. ا شدياح ييگرا با كنار رفتن ذات ن عـدد ي

ذهن بشر بـه «: سدينو يعت ميكپلر در مورد ساختار طب ،به عنوان نمونه. داشتند يقش مهمن ييگرادرك ينهاست كه ما به درسـت يتواند باشد؟ تنها ا يم يگريز ديچه چ يها، حاو جز اعداد و اندازه

را بدهد، از همان نوع ادراك ين اظهارياجازة چن ياگر خداپرست، ن مورديم و فهم ما در ايكن يم، 1361كوسـتلر، ( »ميقـادر بـه درك آن هسـت يفان يايدنن يكه در ا يا ال اقل تا آن حدياست يلها

.)635ص

ن يبـه همـ . نگاشته شده است ياضيعت به زبان ريكتاب طب،ز معتقد بودنديله و دكارت نيگالة سازند يدانستند و صفات اصل يفرع يگرما و رنگ را صفات ،بو ،مزه ،مانند صوت ياتيفيل كيدل

لـه و دكـارت را يم شده توسـط گال ير ترسيكوستلر مس. جسم را در بعد و حركت خالصه كردندزها سر و كـار يقت با چين در حقيك نويزيف«:سدينو ينامد و م يم» يد كردن با تردستيعمل ناپد«

يزهـا يمرتبط است كـه تـه مانـدة چ يم مجردياز مفاه ين برخيب ياضيبلكه باتناسبات ر ،ندارد ).646، ص 1361كوستلر، (» شده استد يناپد

سـم يسم بر رئاليدئاليز اين حوزه نيان داشت و در ايز جريد كردن در حوزة فلسفه نين عمل ناپديارا وابسـته بـه ذهـن دانسـت و وجـود يزيسم وجود هر چيدئاليگذار ا هيبه عنوان پا يبركل. غلبه كرد

چـون او . ست بـود يك معنا رئاليالبته او هنوز به .ا ادراك كردن برابر دانستيداشتن را با ادراك شدن مـورد ادراك يالهـ يشـوند، در ذهنـ يادراك نم يتوسط اذهان بشر يكه اجسام ماد يمعتقد بود، زمان

ـ ي. ل، وجود آنها مستقل از ذهن بشر تداوم داردين دليرند و به هميگ يقرار م ـ او در نها يعن ت وجـود يك گام جلوتر رفتنـد و ذهـن ي يبعد يها ستيدئالياما ا. دانست يم ياله يرا وابسته به ذهن يزيهر چ

.كانت آغاز شد يكيبا انقالب كوپرن ينيگزين جايا. كردند ين ذهن الهيگزيبشر را جا

Page 5: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

����191 آن يارهايسم و معيرئال

البتـه كانـت از . سـازند يها را مـ دهيساختار پد يمقوالت و صور ذهن يكانت دگاهيدبر اساس ـ يز سخن مينفسه ن يف ءيش از نظـر كانـت وجـود از . دانسـت يمـ يشـناختن آن را نا يگفت، ول

يء فـ يز بـر شـ يـ عنوان وجـود ن ين حتيبنابرا. دار قابل اطالق استيمقوالت است و تنها بر پدسـم داشـت و در آن ياز رئال ييهنوز رنگ و بو يكانتدگاه يد ،به هر حال. نفسه قابل اطالق نبود

ل يـ ن دليبـه همـ .هـا داشـت دهيپد شيدايدر پ يعّل يمستقل از ذهن مفروض بود كه نقش يزيچكردند يتلق يدر نظام كانت ينفسه را به عنوان تناقض يء فيبعد از كانت فرض ش يها ستيدئاليا

.و آن را كنار گذاشتندسـم يدئالياكـه يخيت تـار يـ ن واقعين مورد دارد، با اشاره به ايكه در ا يليتحلدر 1لوتوينين حـذف كامـل ي، معتقد است، كـه تـالش بـرا حذف كرد ينفسه را از نظام كانت يء فيش يآلمان

ـ پد ماننـد يپسـاكانت يفكـر يها انيتر جر شيمشترك ب يژگينفسه و يء فيش ٢،مـاخ ييگراداري پـس از ماخ ن اساس،در فلسفةيبر ا. سم استيسم و پراگماتياليستانسي، اگزهوسرل يشناس دهيپد

به عنـوان ٤يداريماند كه من پد يباق يداريپد يتنها جهان ٣ييا من استعاليحذف فاعل شناخت ـ ن هوسـرل يشناس دهيدر پد. داشت يمحور ادراكات در آن جا ومـه قـرار يدر گ ينـ يجهـان ع زي

ـ متمركـز بـر تحل هوسـرل شـد و ياز حكـم در خصـوص وجـود آن خـوددار يعني ،گرفت ل ي

ـ ندگر يها يبرا. سازند يما را م ٥»ست ـ جهان يز«ا يما يو نظر يق عمليشد كه عال ييها وهيش ز ي

آن را ادراك هـا است كه انسان يشه جهانياست و جهان هم ٦شه بودن در جهانيوجود انسان همرامـون يپ يهر سـخن ) خود يافراط يها دست كم در شكل(ز يسم نيپراگمات. شناسند يكنند و م يم

نيحلقة و ينطقسم ميويتيپوزلوتو ينين. كند يم يده نفيفا يب ايمعنا ينفسه را به عنوان ب يجهان ف .)90، ص 1990لوتو، ينين(داند يم يكيزيسم متافيده از پراگماتيچيپ ينوع زيرا ن

او را بـه ثمـر يكيانقـالب كـوپرن يبا دو گام اساس ،پس از كانت يها ستيضدرئال ،در واقعت يـ هـا حاصـل فعال دهيساختار پد يدر نظام كانت. گام نخست بود ،نفسه يء فيانكار ش. رساندند

پس از كانـت بـا يها ستيدئالياما ا. نفسه بر ذهن بود يء فير شياز تأث يآن ناش ين و محتواذهكـه يگـام دومـ . ت ذهـن دانسـتند يـ ز مانند ساختار حاصل فعاليمحتوا را ن ،نفسه يء فيانكار ش

1. Niiniluoto 2. Mach's phenomenalism 3. transcendental ego 4. phenomenal ego 5. life-world 6. being-in-the-world

Page 6: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

نيفلسفه د ���� 192

كانت ساختار ذهن را در نوع انسان ثابـت فـرض . بود ١ييگرا خيتار ،ل كرديانقالب كانت را تكمدر ،بـه عنـوان نمونـه . د شديتأك يبودن عقل و مقوالت ذهن يخياما پس از كانت بر تار. دكر يم

ن مقـوالت ثابـت يگزياسـت جـا ،اليو سـ يخي، تاريكه فرهنگ يزبان چارچوب يليفلسفة تحل يفلسـف يها دگاهياز د ياريبس يپس از چرخش زبان«: سدينو ين مورد ميا در لوتوينين. كانت شد

ـ يدئاليا. شد يبه زبان بازساز يبه ذهن در چارچوب وابستگ يدر خصوص وابستگ بـه يسم ذهنا يـ يزبـان يها ت مستقل از چارچوبيل شد كه وجود واقعيتبد يا مفهومي يسم زبانيدئاليا ينوع

.)208، ص 1990لوتو، ينين( »كرد يرا انكار م يمفهومانسـان و ، ن اسـاس ذات ير اب. د شديبودن فهم تأك يخيز بر تارين يكيهرمنوت يها دگاهيدر د

م مـرتبط بـا بشـر ماننـد صـدق، يتمـام مفـاه ،فرض شد و به دنبال آن يخيتار ،يشناخت انسان

در يخيفراتـار يز هنوز قضـاوت يك نيالبته در هرمنوت ٢.افتندي يخيتار يا ز جنبهيمعرفت و عقل ن، ر درست هـم باشـد اگ ،ثابت ندارد يتينكه انسان ماهيا. ت آن وجود دارديخصوص انسان و ماه

يك بـرا يـ هرمنوت، گـر يبـه عبـارت د . انگر وجه اشتراك همة انسانهاسـت يو ب يخيفراتار يسخن ،ليـ ن دليبـه همـ . ديگو يم در خصوص آنها سخن يخيفراتار يزها از موضعيت چيخياثبات تار

ـ پ يكيهرمنوت يها دگاهيجة دينت نكـه هـر يا ،بـه عنـوان نمونـه . د اسـت يـ جد ييهـا ش جـزم يداي يهـا دگاهيكه د ،است يتيد است كه متضمن همان ضرورت و كليجد يجزم،است يخيتار يفهم

. آن هستند يبه دنبال نف يكيهرمنوتش يدايـ در پ ينكه به نقش ذهن بشـر يبا ا يكيهرمنوت يها دگاهين است كه ديگر ايمشكل د

ـ كنند و ا يدآگاه فرض موو ناخ ين نقش را ضرورياما ا ،شناخت توجه دارند لـب باعـث ن مطي ييگـو . رنگ شـود ا اصالح آنها كميها فرض شيش پيدايت و اراده در پينقش عقالن كه شود يم

ـ يحـ يهاسـت كـه ترج فرض شياز پ يها ذهن گرفتار تسلسل دگاهين ديدر ا گر يكـد يبـر يعقالنمختـار و يكه اگر انسـان را موجـود يدر حال. اصالح آنها وجود ندارد يز براين يندارند و راه

ينـامعقول آرمـان و عملـ ياز باورها ييها رها فرض شيشناخت پ يتالش برا ،ميه فرض كنآگا يبـرا ير جهان مستقل از ذهـن را عـامل يتأثها ستيضمن آنكه رئال. و ممكن خواهد بود يانسان

. دانند يم ذهن يها فرض شياصالح پدانـد كـه بـا يمـ يعيطبشة مابعدالياند يرا نوع ييو اروپا يليوجه اشتراك فلسفة تحل يرتور

1. Historicism

) 111 ص ،1992س ، يهار. ( ك. سم ريبا ضدرئال يكيهرمنوت يگرا يدر خصوص نسبت نسب. 2

Page 7: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

����193 آن يارهايسم و معيرئال

، فلسـفة ٢يـي گرا ، كـل ١ي، ساختارشـكن يسـم، فلسـفة وجـود يماننـد پراگمات يگونـاگون يهـا نام

ك ظـاهر يسم، و هرمنوتي، ضدرئالييگرا نيتگنشتايسم، ويمدرن ، پست٤يي، پساساختارگرا٣ينديفراآن است يياق اروپايشه در سين انديشعار ا» است ياجتماع يساخت يزيهر چ« نكهيا. شده است

شـعار . اسـت يلـ يك در حوزه تحليزين متافيشعار ا »است يزبان يكسره امري يآگاه« ن كهيو ا يانگـار لفـرد سـلرز در نـام يهـا را و يلـ ينخست را فوكو با صـراحت اعـالم كـرد و شـعار تحل

.)96، ص 1384، يرورت(ان كرد يخود ب يروانشناختداند و معتقد يم ييگذاشتن معرفت از راه آشنان دو شعار را مستلزم كنار يا، در ادامه يرتورن يـي مـا تع يازهـا يز بـر اسـاس ن يـ هـا ن اسـت و وصـف يفين پس معرفت تنها توصياز ا، است

ت يعت و واقعيطب«رود و يان ميعت از مين قرارداد و طبيز بيگر تمايد، ن صورتيدر ا. شوند يمسراسـر . ينفسـه كـانت يفـ ءيه شـ يشـب يزير باشد، چيناپذ شناخت يزيچ يها تواند نام يفقط م

ز يــن چيز كــردن از چنــيــدر راه پره يغــرب از هگــل بــه بعــد، كوششــ يجنــبش تفكــر فلســف .)98و 97، صص 1384، يرورت(» بوده است يريناپذ شناختكـه ييهـا با وجود اختالف ييو فلسفة اروپا يليدو شاخة فلسفه تحل، گفت توان يم نيبنابرا

ـ بـا ا . گر اتفاق نظر دارنديكديسم با يلرئا يدر روش دارند، در نف ياتفـاق نظـر در نفـ ،ن حـال يامـا . كسان داشته باشـد ي يسم كاربرديتواند وجه اشتراك به شمار رود كه رئال يم يسم زمانيرئال

از يدر ادامـه برخـ . ف شـده اسـت يتعر يمتفاوت يارهايبر اساس مع ين مفهوم در متون فلسفيا . م كرديخواه يمفهوم را بررس نيف ايتعر يارهاين معيتر مهم

يشناخت ار معرفتيمع

شـناخت شـود كـه بـر اسـاس آن يمـ اطـالق يدگاهيبه د يشناس سم در حوزة معرفتيرئالن است كه جهـان ذهـن يسم تصور بر اين نوع از رئاليدر ا. ر استيپذ م جهان خارج امكانيمستق

ـ ييبه طور كامل مطابق با جهان خارج است و ذهن آ اسـت كـه جهـان را يش و منفعلـ غـ ينـة بهـا، ذهـن هنگـام شـناخت از خواسـته ييگـو . كنـد يمـ ييدرست همان گونه كه هست بازنمـا

فـة يشـود و وظ يصاحب خـود جـدا مـ يخيو تار يط اجتماعيها و شرا فرض شيها، پ چارچوب

1. deconstructionism 2. Holism 3. Process 4. Poststructuralism

Page 8: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

نيفلسفه د ���� 194

. دهد يانجام م يو به درست ييها شناخت را به تنسـم يرئال. مورد بحث قرار گرفته است يمتفاوت يها امدگاه با نين ديا يشناس در متون معرفت

ن يـ است كه بـر ا ييها از جمله عنوان ٤يسم جزميو رئال ٣سم خاميرئال ،٢يسم عرفي، رئال١ميمستقدهـد ينشـان مـ يعني. دگاه اشاره داردين ديعنوان نخست به مضمون ا. دگاه اطالق شده استيد

ـ از رواج ا ،عنوان دوم. جهان خارج ممكن است م بهيمستق يدگاه دسترسين ديكه بر اساس ا ن ي. انتخاب شده اسـت يانتقاد يدهد و مانند دو عنوان آخر با نگاه يروزمره خبر م ينگاه در زندگ

ـ ا، شـده اسـت و نقد يمعرف يعرف يدگاهيم اغلب به عنوان ديسم مستقينكه رئاليل ايد دليشا ن يـ ي. دگاه شـكل گرفتـه اسـت ين ديبر اساس ا ياديتا اندازة ز ياست كه زبان عرف مـردم بـر يعن

٥.كنند يم يدگاه زندگين ديند و در عمل بر اساس ايگو يم سخن ميسم مستقيدگاه رئالياساس دـ يد توجه داشت كه از اياما با ـ ي. سـت ين يلسـوفان تفـاوت يو ف ين مـردم عـاد ين نظـر ب يعن

دهـد كـه او ين مطلب نشان نمياكند و ياستفاده م يروزمره از زبان عرف يز در زندگيلسوف نيف يعلوم تجرب يها افتهيش از يز كمابين يمردم عاد. است رفتهيم را پذيسم مستقيرئال ياز نظر فكر

بلكـه . ستندين ،رسند يگونه كه به نظر م دانند كه اجسام آن يم يعني. آگاهند و به آن اعتماد دارندـ آنهـا هـم . دارنـد يركمتح ياند كه اجزا ل شدهيتشك يزير يها مثال از اتم داننـد كـه ين مـ يچن

از ياريو بسـ ها آهن و چوب شكسته و سراب ن كمان و خطوط راهيد و ستارگان و رنگيخورشز در طـول يـ ن و عرفـان ن يـ ن گذشته، دياز ا. ستندين ،رسند يگونه كه به نظر م گر آنيد يزهايچاز آنهـا را متقاعـد ياريانـد و بسـ بـاطن توجـه داده ـ ظاهر يدوگانگ يها را به نوع خ انسانيتار

و يانيـ ان وحيكه اد يدر جوامع يحت. ستين ،رسد يگونه كه به نظر م آن ياند كه جهان هست كردهها را از زبان متداول انسان ،هنوز باور به جادو و اسطوره ،نداشتند يقو يحضور يا علوم تجربي

اسـت كـه عمـوم ين معنا عرفـ يم به ايقسم مستين رئاليبنابرا .كرد يجدا م يزندگ يوة عرفيو شوة متداول سخن گفـتن يروزمرة خود و در ش يلسوف در زندگير فيلسوف و غيها اعم از ف انسان . دهند يح مين نوع نگاه را ترجيا يعمل يليبه دال

1. Direct 2 .Common Sense 3. Naïve realism 4. Dogmatic

ـ . دينام يستيرا رئال يتوان زبان عرف ينم يبه سادگ يشناس ييبايها مانند ز از حوزه يالبته در برخ. 5 از يدر زبان عرفـ يستيضدرئال يكالم هيننده است تكيدر چشم ب ييباينكه زيشود و ا ياد استفاده ميز» دنيبه نظر رس«عبارت ن ياسـت كـه ب

) 117، 1998ج، يكر. (ج استيعموم مردم را

Page 9: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

����195 آن يارهايسم و معيرئال

عمـوم . ز داشته باشـد ين يگريد يمعنا ،م ممكن استيسم مستقيدگاه رئاليبودن د يالبته عرفكننـد كـه بـه طـور كامـل يه مـ ياز جهان خارج ارا يريتصو يوم تجرباورند كه علن بيمردم بر ا

جهان خارج شناخت دارند يها تيم به واقعيدانشمندان به طور مستق ييگو. مطابق با واقع استن يـ تصـور عمـوم ا . كننـد يگران منتقل ميبه د يچ دخل و تصرفين شناخت خود را بدون هيو ا

گونـه قا همانيها دق پس اتم ،كند يكروسكوپ مشاهده مير ميرا زها دان اتم كيزياست كه اگر فخود دانشـمندان و پژوهشـگران . وجود دارند ،شوند يف ميدان مشاهده و توص كيزيكه توسط فـ يع طرفانـه، يب يفين باورند كه حاصل كار آنها توصيز اغلب بر اين يعلوم تجرب و مطـابق بـا ين

. جهان است يدادهايروشود يد ميقرار دارد كه در آن تأك يسم انتقاديرئال ينوع ،ميسم مستقين نوع از رئالير ادر برابـ ن يمفهـوم يساختار ،يتجرب يها ن علم افزون بر دادهيكه در تكو ت و يـ ز حضـور دارد كـه ذهن ي

ــه در تشــك ــگ زمان ــؤثر اســتيفرهن ــا. ل آن م ــومي ــيدر تع ين ســاختار مفه ــا ن پرســشي و هز ممكـن اسـت يـ ش و مشاهده نيآزما يها دستگاه يل است و حتيدخدانشمندان يها فرض شيپ

ز سـاختار يا اساساً بـه تمـا ي ،ميمستق يها ستيرئال يول. شود يطراح ين ساختاريمتناسب با چن . دانند يم يتجرب يها ا علم را منحصر در دادهيباور ندارند و ياز دادة تجرب يمفهوم

ـ د، توان گفـت يبر اساس آنچه گذشت م ـ ا نظريـ و يسـم انتقـاد يكـه بـه رئال ييهـا دگاهي ة يـ بـر اسـاس ا . رنـد يگ يم قـرار مـ يسـم مسـتق يدر برابـر رئال ،شناخت معروف هستند ينمودار ن ي

وساطت . م استيست، بلكه با واسطة مفاهيواسطه ن يم و بيشناخت جهان خارج مستق ،ها دگاهيدگونـه كـه در واقـع وجـود و آن رسـند يگونه كه به نظر مـ زها آنين چيب ،شود يم باعث ميمفاه

ه و يـ م صـفات بـه اول يو تقسـ يادراك يجاد شود كه خطاهايا يا قابل مالحظه يها دارند، تفاوت . دهد يها را نشان م ن تفاوتياز ا يه بخشيثانو

قـرار گرفتـه يديشـد يد و معاصر غرب در معرض انتقادهايم در فلسفة جديسم مستقيرئالتـامس . اد شده اسـت يدگاه ين ديمور به عنوان طرفدار ا. يا. يج د ويتامس ر است و اغلب از

يهـا تيـ ن بـاور بـود كـه فعال يكرد و بر ا يم ند شناخت را انكاريوساطت تصورات در فرا ،دير

، 2موسـر ( ستنديمگر آنكه ثابت شود كه قابل اعتماد ن ،د مصون از خطا دانستيج را بايرا ١ساز باور

گـر بـه آن يبرد و با دسـت د يك دست را باال ميدالل معروف خود ز در استيمور ن. )76، ص1999

1. doxastic practices 2. Moser

Page 10: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

نيفلسفه د ���� 196

ـ دو( دارد يگرفـت كـه دسـت او وجـود خـارج يجه مـ يكرد و نت ياشاره م او .)234، ص 1990، 1تيد اسـت يقابل ترد يليصرفاً بر اساس دال» ك دست استين يا«ن گزاره كه يكرد كه ا ياستدالل م . ستندياره نن گزيتر از خود ا يهيتر و بد كه روشن

ـ يـ د بـا احت يـ م بايسم مستقيلسوف به رئالين دو فيدر مورد تعلق خاطر ا ،ن حاليبا ا شياط برد كه با صراحت يگ يم فاصله ميسم مستقيگاه تا آنجا از رئال ،ديچون تامس ر. قضاوت كرد يترلسـتون، كاپ(» سـت يات اجسام نيفيچ كدام از كيما همانند ه يچ كدام از احساسات حسيه«ديگو يم

چـون مـور در . م دانسـت يسـم مسـتق يطرفدار رئال يتوان به سادگ يز نميمور را ن .)388، ص 1375گر يكـد يم بـا ية مطابقت باور نداشت و صدق را بر اساس رابطة مفـاه ية صدق خود به نظرينظرـ يكند كه رئال يكرتنز استدالل م .)440، ص 1376كاپلستون، (كرد يف ميتعر د سـت دانسـتن مـور مانن

بـاور » ك ارزش اسـت يـ حكمت «ن گزاره كه ياست كه صرفاً به صدق ا يدانستن كس يافالطونامـا او . كنـد يمـ دفـاع » ك دست اسـت ين يا«مانند ييها ز تنها از صادق بودن جملهيمور ن. داردـ ياو د. است يگريپرسش د،ست يها چ ن گزارهيل اينكه تحليكند ا يح ميتصر يدگاه خـود را حتد يمربوط به اجسـام را شـا يها كند كه جمله يح ميداند و تصر يز قابل جمع مين يناسدارشيبا پد

و 43، صـص 2000، 2كرتنـز ( ل كـرد يا ممكن فرد تحليبالفعل يها مربوط به تجربه يها بتوان به جمله

44.(

يديد در معـرض حمـالت و انتقـادات شـد يم در فلسفة جديسم مستقينكه رئالين با ايبنابرابا حمله به ها ستيضدرئال. مشكل است سمينوع از رئالن يا يبرا يافتن طرفدارانياما ،بوده است

سـم يكننـد و بطـالن رئال يمـ يخود معرفـ يب اصليدگاه را به عنوان رقين ديا ،ميسم مستقيرئالـ امـا با . دانند يخود م يستيمواضع ضدرئال يبر درست يليم را دليمستق ـ ي ن يد توجـه داشـت كـه بقابـل تصـور اسـت كـه تـر معتدل يستيرئال يها دگاهياز د يسم انواعيم و ضدرئاليسم مستقيرئال

ت گرفتـار يـ ز در نهايسم نيگر خود ضدرئاليد يو از سو. ستنديم نيسم مستقيدچار مشكالت رئالگر يك بار دي كه الزم است ،ن مطلب روشن شودينكه ايا يبرا. م استيسم مستقيمشكالت رئال

يدگاهيـ م ديسم مسـتق يرئال ،ان شديكه ب يفيبر اساس تعر. ميم توجه كنيقسم مستيف رئاليبه تعركه ييها دگاهيد ،ن اساسيبر ا. داند يبرابر مها تيم به واقعيمستق ياست كه شناخت را با دسترسم باشند و تنها دو دسته از يسم مستقيتوانند مصداق رئال ينم ،دانند يتصورات را واسطه شناخت م

1. Devitt 2. Corters

Page 11: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

����197 آن يارهايسم و معيرئال

: م باشنديسم مستقيوانند مصداق رئالت يمها دگاهيد . كنند يبه نام تصورات را انكار م يا كه وجود واسطه ييها دگاهيد. 1داننـد و وجـود جهـان مسـتقل از يكه تنها تصورات را موضوع شـناخت مـ ييها دگاهيد. 2

.كنند يتصورات را انكار م

را يستيدئاليانه و ايدارگرايپد يها دگاهياما د، ١دسته نخست مشكل است يافتن مصداق برايم خـتم يسم مسـتق يبه رئال يستيدئاليا يدگاهينكه ديالبته ا. توان مصداق بارز دستة دوم دانست يم

ـ . شده اسـت يسم معرفيل رئاليسم اغلب به عنوان بديدئاليچون ا. ز استيشگفت انگ ،شود يولبـاور بـه وجـود جهـان يمعنـا به ،سم ناسازگار استيدئاليكه با ا يسميد توجه داشت كه رئاليبا

اسـت يدگاهيالزمه هر د تيواقعم به يمستق يدسترس يسم به معناياما رئال. مستقل از ذهن استل آنكه موضـوع شـناخت را منحصـر يسم به دليدئاليا بداند و يهنذ يتيماه يرا دارا تيواقعكه

ه بر اساس آن موضوع رسد ك يم ميسم مستقيرئال يبه نوع،تيدر نها ،كند يم يدر تصورات معرفبلكـه . سـت يهـا ن نجا نزاع در خصوص نـام يدر ا .م ذهن استيشه در دسترس مستقيشناخت همز وارد يـ سـم ن يدئاليم شـده اسـت بـه ا يسم مستقيكه به رئال ين است كه همة اشكاالتيبحث در ا

ور بـه طـ يتـ يحاكم است كه بر اساس آن هـر واقع يشيجزم اند يز نوعيسم نيدئالياست و در ا . م قابل شناخت استيمستق

قضـاوت يتر شيز با دقت بيدگاه مور نيتوان در خصوص د ين مطلب مياكنون با توجه به ا يبـر وجـود دسـت بـه معنـا ياستدالل مور مبن ،تنز معتقد استشد كر انيهمان گونه كه ب. كرد

ير نــوعدگاه مــويــن بــود كــه در ديــاســتدالل كرتنــز ا. ســتيم نيســم مســتقياز رئال يطرفــدارباور بـه جهـان يسم اگر به معنايرئال يول. سم ناسازگار استيوجود دارد كه با رئال ييدارگرايپد

م يشـناخت مسـتق ياما اگر به معنـا . ستيقابل جمع ن ييدارگرايمستقل از ذهن باشد آنگاه با پدت از يـ واقع درست باشد و ييدارگرايچون اگر پد. ندارد ييدارگرايبا پد يزها باشد آنگا منافاتيچ

م بـر يسم مستقيف رئاليآنگاه تعر ،م ذهن قرار دارنديباشد كه در دسترس مستق ييها داريسنخ پد . گر سازگار خواهند بوديكديدگاه مور با ين دو ديصدق خواهد كرد و ا ييدارگرايپد

مدرن گاهديدر برابر د و يشياند جزم يم به عنوان نوعيسم مستقينكه معموالً رئالين با ايبنابرا

نكـه او امكـان عـدم ياما با توجه بـه ا . شده است يمعرف ين موضعيد طرفدار چنيان شد تامس ريگونه كه ب همان. 1

. م دانستيسم مستقيطرفدار رئالتوان او را يگر نميرد ديپذ يت را ميتطابق شناخت با واقع

Page 12: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

نيفلسفه د ���� 198

و بـه ، ت ذهن توجه كننديز اگر تنها به جنبة فعاليدگاه نين دين مدرن اشده است، اما منتقدا يتلقاگر جهان . گرفتار خواهند شد يمشابه يشياند به جزم ،نكنند يانفعال ذهن از جهان خارج توجه

ن خواهـد وابسته به ذهن و در احاطة ذه يزيوجود هر چ ،رديد قرار گيمستقل از ذهن مورد ترد. م در دسترس ذهـن قـرار خواهـد داشـت يموضوع شناخت به طور مستق ،ن صورتيبود و در ا

يميسـم مسـتق يبه همـان رئال ،دانند يت ذهن ميكه شناخت را حاصل فعال هم يلسوفانيف،نيبنابراـ فاصله دارند كه هم فعال يشياند از مشكل جزم يكسان. زنديگر يرسند كه از آن م يم ت ذهـن را يكننـد و نـه ضـعف يمـ ن نه جهان مستقل از ذهن را انكار يرند و هم انفعال آن را و بنابرايپذ يم

. شناخت را

ياتيار الهيمع

ـ بـر اسـاس مع . شـده اسـت يو خداباورانه معرف ياتياله يكرديسم گاه به عنوان رويرئال ار ياور دارد و صـدق را ب ياله يانداز ا چشميا زبان ياست كه به وجود علم يست كسيرئال ،ياتياله

را طرفـداران ٢،خداباوران 1د آندرسونيويد. كند يف ميتعر يانداز ن چشميبر اساس تطابق با چنزها از يدن چيبه نظر رس يرا بر اساس چگونگ از نظر او خداباوران صدق. داند يسم ميرئال يسنت

ار يـ ت نـاب را مع ينيع دان از ك ذهن همهيكنند، بلكه آنها شناخت ين نمييتع يبشر يانداز چشمل يـ دهـد كـه اگـر دال يح مـ ين گونه توضيسم را ايات و رئاليآندرسون رابطة اله. دانند يصدق م

ما در مـورد جهـان يدان وجود داشته باشد، آنگاه ادعاها همه ييخدا«وجود خدا درست باشد و ب دانسـته ا كـاذ يـ صـادق ، خود چگونه است ينكه جهان به خوديمناسب بر اساس ا يا به گونه

» .رسـند يزها چگونه بـه نظـر مـ يما چ يمعرفت ٣انداز محدود نكه از چشميشوند، نه بر اساس ا يمـ ن 4پاتنم .)131 ، ص2002 آندرسون،( او . دانـد يونـد مـ يات در پيـ سـم را بـا اله يز در آثـار خـود رئال ي

يدگاهيـ ن ديچن نگرند و در نقد يبه جهان م ياله يكند كه از چشم انداز يها را متهم م ستيرئالچ يهـ . سـت ين ،از امور كه مستقل از ذهن و زبان باشـند ييها صدق مطابقت با حالت«: سدينو يم

1. Anderson 2. theist

ـ يمحـدود . بشر را محدود بداند يانداز معرفت تواند چشم يست نميك ضدرئاليگونه كه اشاره شد همان. 3 يت معرفتان بـا انكـار جهـ . مستقل از ذهن وجود داشته باشد و فرد نتواند از همـة ابعـاد آن آگـاه شـود يمعنا دارد كه جهان يزمان

كـه بـر يا ل احاطـه يـ ن صورت ذهن به دليت ذهن و وابستة به آن خواهند بود و در ايزها حاصل فعاليمستقل از ذهن چ . دان قرار خواهد گرفت همه يگاه خدايت خود دارد در جايفعال

4. Putnam

Page 13: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

����199 آن يارهايسم و معيرئال

»آن را تصور كرد وجـود نـدارد يديا به نحو مفيداشت يكه بتوان به آن دسترس يانداز اله چشم ).50و 49، صص 1981پاتنم، (

سـت يك رئاليست و يرئال ك ضدين يب يتفاوت اساس« :سدينو يمشابه م يز در اشكاليدامت نـ مـرادش ا » قابل شـناخت «د يگو يكه م يست زمانيرئال ن است كه ضديدر ا قابـل «ن اسـت كـه ي

يقابـل شـناخت بـرا «كننـد ير مـ ينگونه تفسـ ين مفهوم را ايها ا ستيرئال يول» ما يبراشناخت »ماسـت يهـا ييتوانـا او فراتـر از قـوا و يادراكـ يو قوا يعقل يها ييكه توانا يفرض يموجود

.)24، ص 1956، 1دامت(ـ يرا بر اساس تماها ستيدگاه رئاليدگاه خود با دينجا دامت تفاوت ديدر ا ـ تأن قابـل يز ب ديي

سم تنهـا يرئال ،رسد يم به نظر يول. كند يم انيب يانسان فرا يموجود يبرا دييتأانسان و قابل يبراـ نكـه آ يامـا ا . حـوزه شـناخت بشـر خـارج باشـند از ابعاد جهان از يمستلزم آن است كه برخ ا ي

اگر جهـان مسـتقل . است يگرير بحث ديا خيشناخت دارد ين ابعاديبه چن يفراانسان يموجودرا يشـ يم آزمايقادر نباشـ يكيزياز نظر ف ين جهانيما در چنكه آنگاه ممكن است ،از ذهن باشد

ـ ن يدر جهـان كنـون . ميانجامد انجام ده يها م از جمله يبرخ دييتأكه به يز مـا هـر انـدازه قـوا يخـارج ،وجـود خواهنـد داشـت كـه از تـوان ما ييهـا شيم باز آزمايش دهيخود را افزا يشناخت

ها آنها را ستيرئال كه ضد يشتر امورين است كه بيها ا ستيرئال يادعا گريان ديبه ب. خواهند بود يكـه توسـط موجـود ن معنـا ينه به ااما . در اصل قابل شناخت است ،دانند يرقابل شناخت ميغ

يهـا ا زمـان يـ گـر و يد يهـا كه اگر ما در مكان ين معنيبلكه به ا. قابل شناخت است يانسان فراـ يـ م نسبت به آنها شناخت پيتوانست يم ،ميداشت يگريط ديم و شرايگر بوديد ـ اپ(م يدا كن ، 1986، 2اي

).71صـ بـه ا ،ا قابل شناخت هسـتند يصادق و مربوط به گذشته يها نكه جملهيا ،به عنوان نمونه ن ي

بلكـه . نديتواند گذشته را بب يم ،كه در زمان حال وجود دارد يبشر ك موجود فرايست كه يمعنا ن يها ا كذب جملهيتوانست از صدق يم ،در گذشته وجود داشت ين است كه اگر انسانيمنظور ا

ـ يوانت يروشن است كه ما اكنون نم. مربوط به آن زمان آگاه شود همـان . ميم گذشته را تجربـه كنش امكان سـفر بـه مـاه وجـود نداشـت و قابـل شـناخت بـودن يانسان چند قرن پ يطور كه برا

تواند نسـبت بـه يم ،شدن در ماه باك انساين معنا بود كه اگر يمربوط به ماه صرفاً به ا يها گزاره .نبود يانداز فرا بشر ك چشميبه فرض يدا كند و لزوميآنها شناخت پ

1. Dummett 2. Appiah

Page 14: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

نيفلسفه د ���� 200

يعلم الهـ ها ستيار صدق رئاليست كه معين معنا نيات به ايسم و الهيوند رئاليحاصل آنكه پـ يتوانند اوصاف ع يبلكه آنها هنوز م. باشد يزمـان ،در واقـع . ار صـدق بداننـد يـ جهـان را مع ين

،نيبنـابرا . اثبات شـود يار صدق دانست كه وجود خدا و علم مطلق الهيرا مع يتوان علم اله يم يا باور به صدق علم الهيمانند باور به وجود خدا و ييها ار صدق باوريتوان مع يرا نم يعلم الهد وجـود ينخست با ،خود بداند يار صدق باورهايرا مع يكه علم اله يكس، گريان ديبه ب. دانست

.ستاز اين ياز علم اله يجدا يارين كار به معيا يكند و برا را اثبات يعلم اله قخدا و صدها ستيرئال. وند استيدر پ اتيگر با الهيد يسم از جهتيتوان گفت رئال يم، هنوز، ن حاليبا ا

وجـود خـدا را فـراهم يشـناخت ن جهـان ينة طرح براهيبا دفاع از وجود جهان مستقل از ذهن زمـ . مستقل از ذهن است يباور به موجود يز باور به وجود خدا به معنايات نيو در اله، كنند يم ر ب

وجـود ، نيبنـابرا . ه اسـت ديز وجود بخشيگر موجودات نين موجود به ديا، اساس مفهوم خلقتاست كه انسان را با اصـل مفهـوم وجـود و بـا لـزوم ينيد يخدا و مفهوم خلقت دو عنصر اصل

. وجود جهان مستقل از ذهن آشنا كرده استباعث غفلـت از ، ممكن است ياعم انتزيل توجه به مفاهيبه دل يا زباني يستيدئاليا يها فلسفه

،خ وجـود جهـان و انسـان توجـه دارد يل آنكه به تاريات به دلياما اله .ندوجود بالفعل جهان شول آنكه خدا را به عنـوان يكتاب مقدس به دل ،لسون معتقد استيژ. تواند از وجود غفلت كند ينمجـود بـه عنـوان موضـوع به مفهوم و يحيلسوفان مسيف ،باعت شد، كند يم يمعرف» آنكه هست«

ـ اهم«: سـد ينو يم ن موردياو در ا. فلسفه توجه كنند يقـ يت حقيـ ت فـوق العـاده وجـود و اولو يـ ،انـد ده شدهيا از عدم آفريآنها كه معتقدند اش يست برايممكن ن،آن » باشـد يصـرف نظـر كردنكـه وجـود يلمتعـا يباور به وجود خدا به عنوان موجود ،نيبنابرا) 118و 117 صص ،1385لسون، يژ(

. ستيسم سازگار نيبا ضدرئال ياز نظر منطق، انسان و جهان وابسته به اوستوم، كانـت و يـ د ماننـد ه يـ سـم در دوران جد يضدرئال يگذاران اصـل هيپا يخياز نظر تار البته

ـ يدر نقدهاها ستيويتيپوز از يو برخـ دنـد يد ينمـ يتفـاوت يات و وجودشناسـ يـ ن الهيخود ببـه عنـوان نمونـه، . داننـد ين در ارتباط مـ يت با ديسم را با ضديت با رئاليلسوفان معاصر ضديفـ ين انديا يدر روزگار و دوران كنون«: سدينو يم ن خصوصيگل در اين ن ذهـن و يشه كه نسبت ب

ـ از تـرس از د ين بازتابياز نظر من ا. كند يم يرا عصبان ياريبس ،است ياديجهان بن .. .ن اسـت يمطلـب فقـط .. .الحاد درست باشـد ، هستم و دوست دارم ين ترسيخود من به شدت گرفتار چن

مطلب . كنم كه باورم درست باشد يآرزو م يعيبه طور طب ،ست كه چون به خدا باور ندارمين نيا

Page 15: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

����201 آن يارهايسم و معيرئال

.وجـود داشـته باشـد ييخـدا ،خـواهم يمـن نمـ ! نباشـد ييكنم خـدا يم ن است كه من آرزويا .)131ص ،1997گل،ين(» ن گونه باشديخواهم جهان ا ينم

فـرو يهسـت يت و معنـا يـ غا ين خصـومت بـا نفـ يـ دهد كه آتـش ا يم حياو در ادامه توض. ناتمـام خواهـد بـود يطرح يسم وجودشناختيليبدون نه يسم اخالقيلينه، ند و در واقعينش ينم

يزيك و در واقع اصالً وجود هر چيزين فيد وجود خود قوانيهنوز شا«ن است كه ياستدالل او ا

١ ».به شمار رود ينيد يخطر

يار منطقيمع

ن بحـث ين باورند كه ايدانند و بر ا يم يمنطق يسم را بحثيلسوفان بحث از رئالياز ف ياريبسل مفهـوم يـ اسـت كـه در تحل يكس ستياز نظر آنها رئال. بر محور مفهوم صدق طرح شده است

را بـر اسـاس اسـت كـه صـدق يكسـ ستيرد و ضدرئاليپذ ية مطابقت با واقع را ميصدق نظرن حال در چنـد يبا ا. كند يف ميد بودن تعريا مفيل و آ هديه ايمانند انسجام، توج يمعرفت يميمفاه

لة مسـألة صـدق از مسـأ ييشـة جـدا ياند ٢حشـوانگار يهـا هيـ ش و گسترش نظريداير پيدهة اخ

٣.است ت كردهيسم را تقويرئال

سميرئالمسأله و يانگار حشو

از وجـود ين بود كه مفهوم صدق حاكيج ايرا يتلق ،حشوانگار ياه دگاهيش ديدايش از پيپ شـد ين تصور انجام ميرامون مفهوم صدق با ايپ يها بحث. ك گزاره استيت در يبا اهم يوصف

و ي، منطقـ يشـناخت ، معرفـت يمعناشـناخت يها از نزاع ياريت مفهوم صدق به بسيكه كشف ماهن وصـف بـه يـ ت ايـ كشف ماه يها برا تالش ،حالن يبا ا. ان خواهد داديپا يوجودشناخت يحت

. ك. ن ريچن ن مورد هميدر ا. 1

Colin McGinn Problems in Philosophy (Blackwell, 1993) ــك گ ــم ــل در اي ــد اســت راززدا ي ــاب معتق ــين كت ــه د يدر اند ي ــه ب ــدرن ك ــشــة م ــا دگاهي ــه و يگرا حــذف يه ان

) 130، 1997گل، ين( .در ارتباط است ين ترسيده با چنيانجام ياريبس deflationaryيفروكاهش2. Redundancy

ا باور بـه جهـان مسـتقل از ذهـن بـا يسم يق شود كه رئاليتلق ين تلقيز اگر با ايدر باب صدق ن يالبته حشوانگار. 3ز يـ ن صورت مسأله جهان مستقل از ذهن نيچون در ا. شود يسم ختم ميليدارد، به نه يكيوند نزديبحث از مفهوم صدق پ يزم منطقـ صرفا به لـوا ،كه در ادامه طرح خواهد شد ين بحثيبنابرا. خواهد شد يت تلقياهم يب يبه تبع مسأله صدق بحث

ـ ه هـا ن دگايـ ن ديـ طرفـداران ا يخيست كه از نظر تارين معنا نيحشوانگار اشاره دارد و به ا يها دگاهيد ـ ز اي ن لـوازم را ي .سم فاصله دارنديليرند و از نهيپذ يم

Page 16: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

نيفلسفه د ���� 202

حشوانگار طـرح يها هيگسترده از نظر يفيط ،لين دليبه هم. ديو مورد توافق نرس يقطع يا جهينت .د داشتنديت بودن وصف صدق و امكان حذف آن تأكياهم يشدند كه بر ب

از مفهـوم را فـرض كـرد كـه در آن زبـان يتوان زبان ين است كه مياستدالل حشوانگارها ا، »صادق است ،بارد يگزارة باران م«نكه گفته شود يا يبه جا ين زبانيدر چن. صدق استفاده نشود

محمـول صـدق را يت محـور يـ نكه اهميالبته حشوانگارها با ا. »بارد يباران م«شود يم تنها گفته ،به عنـوان نمونـه . رنديگ ين مفهوم در نظر ميا يبرا يحداقل ييها اما هنوز كاركرد ،كنند يانكار م

» بارد يباران م«تفاوت دو عبارت يعني. است يديمحمول صدق كاركرد تأك يك كاركرد حداقليل استفاده از مفهوم صـدق ين است كه عبارت دوم به دليتنها در ا» صادق است ،بارد يباران م«و

ك عبارت ين توان مضمو ين با استفاده از محمول صدق ميچن هم. همراه است يتر شيد بيبا تأكـ ا. رنـد ين مضـمون را بپذ يز خواست كه ايگران نيكرد و از د دييتأرا ن محمـول بـه مـا امكـان يـ بـه دل ،به عنـوان نمونـه . ميك گزاره با آن موافقت كنيان مضمون يبدون ب تا دهد يم ل وجـود ي

ـ يتـوان يوتن ميان مضمون قانون جاذبة نيمحمول صدق است كه بدون ب و م يم بـا آن موافقـت كنان تـك تـك آنهـا يـ م كه بيروبرو هست ياديز يها گاه با گزاره .وتن صادق استيم قانون نييبگو

ابد و مـثالً ي يم يميتعم يكاركرد ،محمول صدق يتين وضعيدر چن. ناممكن است يا حتيمشكل روشن است كـه . اند ج آن صادقيهمة نتا ،صادق باشند يدسياگر اصول هندسة اقل،توان گفت يمدهـد كـه ين امكان را به ما ميا ،اما محمول صدق، ناممكن است يدسيج هندسة اقلينتا ان همةيب

كدام باعث چياند و ه يو منطق يزبان ين گونه كاركردها همگيا ،به هر حال. ميبا آنها موافقت كنخ ينكـه در تـار يبـا ا ،نيبنـابرا . ابديسم بيلة رئالدر مسأ يمحور يكه مفهوم صدق نقش شوند ينم

امـا حشـوانگارها ، انـد م شـده يتقس يستيو ضدرئال يستيصدق به دو دستة رئال يها هيه نظرفلسفـ له صـدق جـدا كـرد و ا سم را از مسأيتوان رئال يهند كه مد ينشان م بـا يمنطقـ يونـد ين دو پي

. گر ندارنديكدي

ة مطابقتينظر يكيزيلوازم متاف

سـم يندارد و مسـتلزم رئال يكيزيتافم يز لوازمية مطابقت نينظر ين باورند كه حتيبر ا يبرخشود و در ادامه بـه ين مورد اشاره مينجا به استدالل الستون و كرخام در ايدرا. ستين يكيزيمتاف

سـم ياز رئال السـتون بحـث از نظر .م پرداختيخواه، كه به استدالل الستون شده است يدو نقدسم در بـاب يو رئال يكيزيسم متافيالن رئيد بيست و بايصدق ن يستيون چراميپ يبحث ،يكيزيمتاف

Page 17: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

����203 آن يارهايسم و معيرئال

رامـون يپ يبحثـ ،ف كـرد يـ د تعريـ ن پرسش كه صدق را چگونـه با يا رايز. ز گذاشتيصدق تما

ـ د ١سم در باب صـدق يرئال. ستين يت خاصيهو يكيزيت متافيا وضعيا ساختار يوجود يدگاهيـ امـورد نظـر بـه يكيزيمتـاف يهـا دگاهيـ كه د يصدق، در حال يستيرامون چيپ، است ن بحـث ي

ن يـ د ايـ گونه كه نبا همان: سدينو ين مورد مياو در ا. اند ا صادقيپردازند كه كدام دسته از قضا يم نيچنـ همخلط كرد، ،تحقق دارند ييها ن پرسش كه چه ارزشيبا ا ،ستيپرسش را كه ارزش چ

ها تحقق دارند خلـط ك از صدقين پرسش كه كدام يست و اين پرسش كه صدق چين ايد بينبا .)80،ص 1996آلستون، ( كرد

ـ نظر«ز در كتـاب يچارد كرخام نير ـ » صـدق يهـا هي ة مطابقـت و يـ ن نظرياز امكـان جمـع ب : سدينو يكند و م يسم دفاع ميضدرئال

ـ باشـد و بـه ٢سـت يدر بـاب صـدق رئال ين امكان وجود دارد كه كسياصوالً ا ك معنـا در يست مطلق تحقق امر مستقل از يدئاليك اي ،به عنوان نمونه. ست باشديرئال خود ضد يوجودشناس

ن صـورت يـ در ا. سـت باشـد يرئال ،تواند در بـاب صـدق ياو هنوز م يول. كند يذهن را انكار موجـود يچ صـدق ين هـ يافت، بنـابرا يگاه تحقق نخواهد چيه.. .ك شرط صدقيخواهد گفت كه

.)75ص ،1995، 3كرخام( .ستياما متناقض ن،ز استيانگ دگاه شگفتين ديا. نداردو يلة صدق متعلق بـه حـوزه معناشناسـ ن است كه مسأيل آلستون و كرخام اخالصة استدال

ـ ،نيبنـابرا . تعلق دارد يسم به حوزه وجودشناسيرئالأله ف صدق است، اما مسيرامون تعريپ يحتبـاز ،هاسـت گـزاره يبـرا يواقع يجه برسد كه صدق وصفين نتيف صدق به ايدر تعر ياگر كس

ـ ا خيـ ن وصف تحقق دارد يا اينكه آيدر خصوص ا قضاوت يبرا ـ ر باي خـارج يد از معناشناسـ يسـم در بـاب يخـود السـتون از رئال ،به عنوان نمونـه . بپردازد يوجودشناخت يها شود و به بحث

» استقطعاً به وجود وصف صدق متعهد « سم در باب صدق يرئال ،از نظر او. كند يصدق دفاع مـ تأكامـا )41، ص1996، 4لستونآ( بـاً همـة يسـم در بـاب صـدق در خصـوص تقر يرئال« د دارد كـه ي

-سم يان است و با نام نزاع رئاليا آن حوزه در جرين يا يكيزيت متافيكه حول وضع ييها مناقشه

ـ تاك يكيزيسـم متـاف يز آن از رئاليكند تا بـر تمـا ياستفاده م Alethic Realismسم از عنوان يرئال يلستون براآ. 1 د ي

.كندـ يمـ يسم وجودشناختيسم در باب صدق و رئالين رئاليكه ب يل تفاوتيكرخام به دل. 2 بـا ( Realismرا يگـذارد اول

.سدينو يم) حرف بزرگ3. Kirkham 4. ALston

Page 18: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

نيفلسفه د ���� 204

ـ از نظـر او عكـس ا . )48، ص 1996لسـتون، آ( »طرف است يشود، ب يسم به آنها اشاره ميرئال ضد ن ي يسـم وجودشـناخت يما را بـه رئال ،سم در باب صدقينه كه رئالگو ز صادق است و همانيمطلب ناز نظـر او بـا . سـت يسم در باب صـدق ن يز مستلزم رئالين يشناخت سم وجوديكند، رئال يمتعهد نم

دارد، يلـوازم ،است ا كاذبيصادق ن خصوص كه كدام گزارهيدر ا فرد يكيزيموضعِ متافنكه يا لسـتون، آ(. نـدارد يچ لـوازم يه، ه به چه معناستيك قضيا كاذب بودن ينكه صادق يدر خصوص ا

.)78، ص1996با محور قرار ، سم در باب صدق دارديرئال يكيزيكه در مورد لوازم متاف يا وودنبرگ در مقاله

. دارد يكيزيمتـاف يسم در باب صدق لـوازم ينشان دهد كه رئال ،كند يه الستون تالش ميدادن نظرسـم قابـل جمـع يرئال الستون با ضد يستيدگاه رئاليدد تا نشان دهد كه كن ياستدالل طرح م او دو

همـة اوصـاف جهـان حاصـل هـا سـت ين است كه از نظـر ضدرئال ياستدالل نخست او ا. ستينكـم ن دسـت ياسـت و بنـابرا يواقع يكه از نظر الستون صدق وصف يدر حال ،ت ذهن استيفعال

ـ نبـرگ در ا وود. ندارد يك وصف وجود دارد كه ساختار ذهني مضـمون « :سـد ينو ين مـورد مـ يت يـ واقع Pن است كه يا Pة يصدق قض ين است كه تنها شرط براياز صدق ا يستيبرداشت رئال

وجـود ييهـا د ذهـن يـ تحقق وصف صدق با ين مضمون كه برايبه ا يچ شرطيداشته باشد و ه يسـت كـه بـرا يسم در باب صـدق مسـتلزم آن ن ين رئاليچن هم.. .طرح نشده است ،داشته باشند). مـورد بـاور مـا باشـد ،به عنوان نمونه(با ما داشته باشد ينسبت Pالزم است كه Pصادق بودن

.)125-124، صص2002، 1وودنبرگ(» ميست كه ما وجود داشته باشيآن ن مستلزم يحتوجـود دارد بـه يزيـ نكه چه چياها ستين است كه از نظر ضدرئالياستدالل دوم وودنبرگ ا

را فـرض كـرد كـه در آن وجـود هـر گونـه يتوان چارچوب يو م ،دارد يبستگ يذهنچارچوب دانـد و يسم در باب صدق ناسازگار ميز با رئاليرا ن ين چارچوبيوودنبرگ چن. شود انكار يوصف

باشند كـه بـر اسـاس آنهـا ييها د چارچوبيپس با ،وجود دارد يستيرئال ياگر صدق« :سدينو يمكـه بـر اسـاس آنهـا ييها از صدق با چارچوب يستين برداشت رئالينابراب. اوصاف وجود دارندبرداشـت يبـرا ينيسـنگ يكيزين از نظر من الزمة متافيست و ايسازگار ن ،اوصاف وجود ندارند

.)126، ص 2002وودنبرگ، (» از صدق است يستيرئال يبـرا . ل دفـاع كـرد ن دو اسـتدال يـ دگاه الستون در برابر ايتوان از د يم ،رسد يبه نظر م يول

. دانـد يها م ن نكته توجه كرد كه الستون صدق را وصف گزارهيد به اياستدالل نخست با يابيارزـ . رنديها شكل بگ باشد تا گزاره يذهنكه تحقق وصف صدق الزم است ين برايبنابرا ياگر ذهن

1. Woudenberg

Page 19: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

����205 آن يارهايسم و معيرئال

ـ ،دارنـد هـا وجـود تينكه واقعين صورت با ايرد، در ايصورت نگ يدر جهان نباشد و حكم يول . وصف صدق تحقق ندارد

نكه دفاع از وجود وصـف ينكتة نخست ا. ز دو نكته قابل طرح استيدر مورد استدالل دوم ن يلسـوف ياگر ف ،نيبنابرا. است يوجودشناخت يست و بحثيف مفهوم صدق مربوط نيصدق به تعر يمنطق يا بحثست كه بين نيش ايز دفاع كرد، معنايف صدق از وجود وصف صدق نيپس از تعر

يژگـ يو ،كنـد يكه وودنبرگ طرح م ينكه استداللينكتة دوم ا. ده استيرس يكيزيسم متافيبه رئالن استدالل بحـث در مـورد وجـود يچون بر اساس ا. كند يمفهوم صدق ثابت نم يرا برا يخاص

بحـث سم را بايكه بحث از رئال يكسان يول. سم در ارتباط خواهد بوديبا بحث از رئال يهر وصفن است كـه صـدق يتصور آنها ا. ستندين مقدار از ارتباط قانع نيبه ا ،دانند ياز صدق در ارتباط م

توانـد در ية صـدق مـ يـ ك نظرين يتواند واجد آن باشد و بنابرا يم يا است كه هر گزاره يوصف . داشته باشد يو اساس يمحور يسم نقشيبحث از رئال

يكيزيسم متافيو رئال يشمنطق دو ارز

قـانون طـرد شـق ،رامون مفهوم صدق طرح شده اسـت يپ يكه در منطق سنت ينياز قوان يكي

قابل فـرض يا كاذب و شق ثالثيا صادق است و ي يا ن قانون هر گزارهيبر اساس ا. است ١ثالثلسـوفان ياز ف يبرخـ . نامنـد يمـ يرا منطـق دو ارزشـ يل است كه منطق سنتين دليبه هم. ستين

رش اصـل يسم را برابر با پذيل رئالين دلياند و به هم دهينام يستيرا رئال يرزشمنطق دو ا ،يليتحلاز نظـر دامـت ،بـه عنـوان نمونـه .انـد سم را برابر با انكـار آن دانسـته يطرد شق ثالث و ضد رئال

بـر .)11، ص 1991دامـت، ( ٢بودن منطق و اصل طـرد شـق ثالـث تـالزم دارد يسم با دو ارزشيرئال يكـ ي، P~و Pاسـت، ماننـد يگريسلب د يكيكه هين دو قضيشق ثالث از ب اساس قانون طرد

صـدق و يم آنگاه بـرا يف كنيتعر يم معرفتياكنون اگر صدق را بر اساس مفاه. د صادق باشديبا ،ميكسان بـدان ي يريپذ دييتأبه عنوان نمونه اگر صدق را با . ز قابل تصور استين يكذب، شق ثالثصدق يبه معنا Pن كذب يبنابرا. را استنتاج كرد ~ P دييتأتوان امكان ينم P دييتأاز عدم امكان

P ~ نخواهد بود و قانون مذكور نقض خواهد شد . د يـ ل بايـ ن دليدارد و به همـ يوجودشناخت ييقانون طرد شق ثالث مبنا ،رسد يم به نظر يول

1. the law of excluded middle

) 676، ص 1978دامت،. (ك. ن ريچن هم. 2

Page 20: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

نيفلسفه د ���� 206

بـه . كنـد يمـ نيـي را تع ن قـانون يا عدم اعتبار اياست كه اعتبار يوجود شناخت يها بحث ،گفتاصـل طـرد شـق يوجودشـناخت ين وجود و عدم را مبنايواسطه ب ينفها ستيرئال ،عنوان نمونه

ض يه و نقـ يك قضين يآنگاه ب ،اگر جهان مستقل از ذهن باشد ،ن اساسيبر ا. دهند يم ثالث قراردر جهـان ،كنـد يه بـه آن اشـاره مـ يك قضيكه يتيچون وضع. ستيقابل تصور ن يآن شق سوم

،ن وجود و عـدم يب ين جهانيافته است و در چنيا تحقق نيافته است و يا تحقق يمستقل از ذهن

١.ستيقابل تصور ن يفرض سوماگـر رسـتم در ،به عنوان نمونـه . وابستة به ذهن نقض خواهد شد يها ن اصل در جهانياما ا

يشـق ثـالث ،ختـر نداشـت دو گزارة رستم دختر داشت و رستم د يبرا ،جهان واقع وجود داشتكـه وابسـته بـه يا اسطوره يندارد و به جهان يواقع ياما اكنون كه رستم وجود. قابل تصور نبود

ـ ا رستم فرزند دختـر داشـته اسـت ينكه آيا ،تعلق دارد ،است يذهن فردوس ـ ا خي بـه ير بسـتگ يـ ماز دختر رستم بـه ين اشعار سخنياگر در ا. سروده است يدارد كه فردوس ياشعار امـده يان نيا يـ كـدام صـادق چيهـ » رستم دختر نداشت«و » رستم دختر داشت«ة ين دو قضيآنگاه از ب ،باشد

اگـر وجـود يعني. شود ينقض م يساختگ يها پس قانون طرد شق ثالث در جهان. ستنديكاذب ن

٢.د خواهد بوديان قانون مذكور مورد ترديجر ،زها وابسته به ذهن باشديچـ ير خود به طور ضمنيثار اخز در آيخود دامت ن را يشـناخت وجـود يهـا فـرض شيتقـدم پ

. ها است ستيرئال يجودشناختجة مواضع وينت ،كند كه قانون طرد شق ثالث يرد و اذعان ميپذ يمن نكتـه گذشـت يـ وان از كنار ات يمشكل م«: سدينو يك ميزيمتاف يمنطق ياو در مقدمة كتاب مبان

ن اصـل يا يعني -شود يد ميبودن تأك يبر اصل دو ارزش يستيئالر يها هين متداول نظرييكه در تبـ از نوع مورد بحث، به طور مشخص يا هيكه هر قض ـ ا صـادق اسـت ي چـون از نظـر . ا كـاذب ي

ز بـاالتر يـ ر و واحـد ن يقرار دارند و دو مثال خ يستيو ن ين هستيب يا ر در فاصلهيمتغدر نظام افالطون موجودات . 1ـ تواند باعـث ترد يم يدگاهين ديچن. قرار دارند ياز هست نـة لـوازم يدر زم. (د در قـانون اصـل طـرد شـق ثالـث شـود ي .) ، فصل نخست1385لسون، يژ. ك. دگاه افالطون ريد يستيضدرئالبه عنـوان نمونـه . ندارند يها ارزش صدق مشخص از گزاره يز برخين يسم وجودشناختير رئالگاه گفته شده كه د. 2

ـ بر اساس د يكند كه حت يزند و استدالل م يمثال م» بارد ياكنون باران م«لوتو به گزارة ينين كـه آب و هـوا را ييهـا دگاه ين يـ رسـد، ا يبه نظر مـ يول). 3، ص 1999لوتو، ينين(نه صادق است نه كاذب يا ن گزارهيز چنيدانند ن يمستقل از ذهن م

گـر ين جمله مشخص شود آنگاه ديدر ا» اكنون«ندارد و اگر مرجع يمشخص يمعنا» اكنون«هام در مرجع يل ايجمله به دلبودن منطـق را يكه اصل دو ارزش يها زمان ستيبه هر حال ضدرئال. ن جمله نه صادق است و نه كاذبيتوان گفت ا ينم

.مانند جملة مبهم مورد بحث اختصاص ندارد يخاص يها آنها به جمله ينند، ادعاك يرد م

Page 21: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

����207 آن يارهايسم و معيرئال

ـ ارزش صـدق خـود را از ا يكيزيت فيرامون واقعيپ يها ها گزاره ستيرئال ن مطلـب بـه دسـت يـ ن ياضـ ير يايقضام، و يكن يآورند كه ما تحقق آنها را مشاهده م ينم ز ارزش صـدق خـود را از يم، بلكـه در هـر مـورد ارزش يكنـ يا ابطال مـ يآورند كه ما آنها را اثبات ين مطلب به دست نميا

ها ن گزارهياست كه مستقل از معرفت ما نسبت به آن وجود دارد و ا يتيها تابع واقع صدق گزاره .)9ص ،1991دامت،(» .ا كاذب خواهند بوديدق ر صايا خيت باشند ينكه مطابق با آن واقعيبسته به ا

نكـه از يف صدق بـا ا يسم و بحث از تعرين است كه بحث از رئاليا ،كه گذشت يجه بحثينتالبتـه . گر ندارنـد يكديبا يتالزم ياما از نظر منطق اند، گر طرح شدهيكديوند با يدر پ يخينظر تار

ـ ،ن دو بحثيا ييجدااثبات امكان يحشوانگار برا يها دگاهيتمسك به د يتنهـا بـه عنـوان بحثن يكه ااند طرح شده ييحشوانگار در فضا يها دگاهيد يخياما از نظر تار. قابل قبول است يمنطقـ . دارد يكـ يونـد نزد يسم با بحـث از مفهـوم صـدق پ يغلبه داشته كه بحث از رئال يتلق ن يدر چن

يهـا دگاهيـ ذهـن را انكـار و د اصـل وجـود جهـان مسـتقل از يستيضدرئال يها دگاهيد ييفضان از نظـر يبنـابرا . انـد د كـرده يـ د بودن مفهوم صدق و امكـان حـذف آن تأك يز بر زايحشوانگار ن

. بوده است يستيضدرئال يها كننده طرح ليسم و تكميز در امتداد ضدرئالين يحشوانگار يخيتار

يار معناشناختيمع

ـ ن يتشـناخ معنا يسم در چارچوبيضدرئال ـ سمينزاع رئال ـ ا. شـده اسـت يبنـد ز صـورت ي ن ية يـ ن نـزاع را بـر اسـاس نظر يكل دامت دنبال كرد كه اغلب ايتوان در آثار ما يرا م يبند صورتـ ا ،نيكنـد و بنـابرا يمـ فيز بر اساس مفهوم صدق تعريالبته او معنا را ن. كند يم فيمعنا تعر ن ي

كـه است كه معتقد است يست كسيلاز نظر دامت رئا. ز در ارتباط استيدگاه او با بحث قبل نيدابد يد تحقق يكه با يطيشرا يعني. شود يده ميصدق فهم ينيط عيبر اساس شرا ك جملهي يمعناـ ا كـاذب بـودن يـ ن آنچه باعث صادق بودن يبنابرا. ديك جمله صادق از كار درآيتا ك گـزاره يدامـت، ( نـدارد يبستگ ما يا زباني ياست و ارزش صدق آن به ساختار ذهن يخارج يامر،شود يم

.)146، ص 1978ك گـزاره بـا يـ يكند كه بر اساس آن معنـا يدفاع م يسم معناشناختيضدرئال يدامت از نوع

يهـا بـه شـكل گزاره يمعنا«سد ينو ين مورد مياو در ا. ن خواهد شدييل باور به آن گزاره تعيدالك يـ كـه يا بـه گونـه . در ارتباط اسـت م يدان يباور به آنها م يبرا يليم با آنچه ما آن را دليمستق

بر آن گـزاره يليو آنچه كه دل،ميدان يصرفاً به واسطة آنچه ما دربارة آن م ،صادق باشد،گزاره اگر

Page 22: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

نيفلسفه د ���� 208

ت يرامون ماهين باال پييكه دامت از تب يا جهينت ).148 ، ص1978دامـت، (» م صادق خواهد بوديدان يمنزاع مورد نظر به مفهـوم صـدقِ متناسـب بـا « كه ن استيا ،رديگ يم سميضدرئال سمينزاع رئال

يمعنـا رامـون ين اسـت كـه نـزاع مـذكور پ يـ ش ايشـود و معنـا يمورد نظر مربوط م يها گزاره )همان( .مورد نظر خواهد بود يها گزاره

كنـد و معتقـد يف ميتعر يعنة ميسم را بر اساس نظريسم و ضدرئالين دامت نزاع رئاليبنابرابـا . دارد يكـ يدارد و با بحث از مفهوم صدق ارتباط نزد يمعناشناخت يتيسم ماهيلة رئالاست مسأ

سـم را بـه يضدرئال -سـم يسـتند و نـزاع رئال يبند نيف دامت پايلسوفان به تعريفتر شيب ،ن حالياسـم يف دامت از ضدرئاليتعر ،در واقع. برند يدار به كار م و دامنه يخيتار ينزاع يبرا يعنوان نامكه كاركرد ييها دگاهيد ،به عنوان نمونه. ستين ،شوند ين نام شناخته ميكه با ا ييها گاهديجامع دـ دانند معموالً به عنـوان د يرا ابراز احساس م ياخالق يها گزاره يتلقـ يسـت يضدرئال ييهـا دگاهي

ب ا كذيمتصف به صدق ياخالق يها اساساً گزاره ها دگاهين ديكه بر اساس ا يدر حال. شوند يم

١ .شوند ينماذعـان كـرد و وجـه يستيضدرئال يها دگاهيو تنوع د يخود به گستردگ يدامت در آثار بعد

ـ از نظـر او د . آنها دانسـت يها را در موضع سلب دگاهين دياشتراك ا در يسـت يضدرئال يهـا دگاهي يجابياه ادگين دييگر ندارند و تنها در تبيكديبا يسم اختالفيدر رد رئال يعني ،خود يموضع سلب

ـ يموضـع مع « يسم در هر موضـوع ياز نظر او رئال. شوند يگر جدا ميكديخود از ، امـا »اسـت ينسـم يضدرئال يك از آنها نوعيداشته باشد كه هر يار متفاوتيبس يها تواند شكل يسم ميانكار رئال

بـر «كه است » رنگ يب يا واژه«سم يضدرئال ،ر خود اويبه تعب. در موضوع مورد بحث خواهند بود. )4 ص ،1991دامـت، ( »ك موضع استي يانگر نفيكند بلكه صرفاً ب يداللت نم ينيمع يموضع فلسف

گونـه كـه چون همـان . ستيكسان نيز يها ن ستيضدرئال يرسد موضع سلب ين حال به نظر ميبا ا يرهـا ايبا اسـتفاده از مع يوجود ندارد و منابع فلسف يز اتفاق نظريسم نيف رئاليان شد در تعريب

. اند ف كردهين مفهوم را تعريا يمتفاوتت بـه يـ ز در نهايـ سـم ن يرئال يف معناشناختيا تعرين است كه آيا، ت داردينجا اهميآنچه در ا

ـ يعط يسم به شرايف رئاليتعر يز برايار نين معيست؟ چون در ايازمند نين يار وجودشناختيمع ينارتبـاط يط صـدق بـا وجودشناسـ يشـرا يت و حتينيروشن است كه ع. صدق اشاره شده است

) 2، 2000 كرتنز،(ك . ر. گنجند يف دامت نميكه در تعر يستيضدرئال يه هايگر از نظريد ييها مشاهدة نمونه يبرا. 1

Page 23: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

����209 آن يارهايسم و معيرئال

طـرح يوجودشناخت ين نزاع را در قالبيز گاه ايل است كه خود دامت نين دليد به هميشا. دارندـ د ،كه او با آن مخـالف اسـت يسميكند كه رئال يكند و با صراحت اذعان م يم اسـت در يدگاهي

يدگاهيـ سـم را د يلرئا نيچنـ هـم او .)147، ص 1978دامـت، (وص آنچه در واقـع وجـود دارد خصروشـن اسـت .)228همان، ص( مستقل از شناخت وجود دارد ينيع يداند كه بر اساس آن جهان يم

يوجودشـناخت ييهـا ز متضـمن بحـث يـ آن ن ينف ،باشد يوجودشناخت يدگاهيسم ديكه اگر رئالـ يانـد ضدرئال تو يگـر دامـت نمـ ين صورت، ديود و در اخواهد ب ا يـ يزبـان يسـم را صـرفا بحث

. بداند يناختمعناش

يار وجودشناختيمع

ـ يبحـث از رئال كه توان گفت يم ،بر اساس آنچه گذشت يوجودشـناخت يسـم در اصـل بحثـ اله ،يماننـد منطـق، معناشناسـ ييهـا در حـوزه يگوناگون يامدهاياست كه البته پ . دارد.. .ات وي

ن يـ سـم ا يرئال يمحـور تصور« :كند يف مين گونه تعريسم را ايساده رئال يانيدر ب ١گيادوارد كرق مـا يـ تحق يهـا وهيآنها مستقل از ما و از ش يكه وجود دارند و چگونگ ييها زياست كه انواع چ

ـ . شود ين مطلب انكار ميسم ايدر ضدرئال يهستند، ول در مـورد يعـ يافـراد بـه طـور طب تـر شيب ،ود دارداره وجـ يچـه تعـداد سـ ينكه در منظومة شمسـ يا. ست هستنديرئال يكيزيف يها تيواقعـ نكـه آ ين ايچنـ هـم . نـدارد ،ميكنـ يق مـ يا چگونه تحقي ،ميشياند ينكه ما چگونه ميبه ا يربط ا ي

ـ كر( »ميريپذ يكه ما م يا هيدارد نه به نظر يبستگ ٢ها تير به واقعيا خيها وجود دارند الكترون گ، ي

.)117، ص1998محـور بحـث از كـه يوجودشـناخت يهـا د بـه پرسـش يف فوق بايشدن تعرتر روشن يبرا

. شـود يطـرح مـ يسم در پاسـخ بـه دو پرسـش اساسـ يبحث از رئال. ميسم هستند توجه كنيرئالكـه بـه ين پرسش كسـ يدر پاسخ به ا. ريا خيوجود دارد يزيا چين است كه آيپرسش نخست ا

كـه منكـر وجـود جهـان اسـت، يست خواهد بود و كسيرئال ،باور دارد ييها زيا چيز يوجود چمسـتقل از ،كه وجود دارد يا جهانين است كه آياتر پرسش دوم و مهم. خواهد بود ستيضدرئال

رد و آن يپـذ ياست كه وجود جهان را مـ يست كسيرئال ،ن اساسيبر ا. ريا خيذهن انسان است را انكـار يزيـ اسـت كـه وجـود هـر چ يز كسـ يست نيضدرئال. داند يرا مستقل از ذهن انسان م

1. Edward Craig 2. Facts

Page 24: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

نيفلسفه د ���� 210

. داند يرا وابسته به ذهن بشر م يزيهر چنكه وجود يا ايكند و يم ،بـه عنـوان نمونـه . ونان نقل شده اسـت ي يها ستياز سوف يستيضدرئال يها دگاهين دينخست

وجـود يزيـ چ«گفـت يگرفت و م يم يستيضدرئال ياس در پاسخ به پرسش نخست موضعيگرگ

ـ انسـان مع «نكه يبر ا يز مبنين پروتاگوراسسخن معروف ١.»ندارد ـ ار همـه چ ي يپاسـخ » اسـت زيروبـرو يكلـ ييهـا بـا ادعـا يسـت يدگاه ضدرئاليـ ن دو ديدر ا. به پرسش دوم است يستيضدرئال

ـ منكـر وجـود هـر چ پروتاگوراساست و يزياس منكر وجود هر چيگرگ. ميهست ز مسـتقل از يمسـتقل از ذهـن يزهـا وجـود ياز چ ين باور است كـه برخـ يكه بر ا ين كسيبنابرا. است يذهن

ـ ابطـال ا يگر برايبه عبارت د. جدا خواهد شد پروتاگوراساس و يسم گرگيرئالاز ضد ،دارند ن ي .زها مستقل از ذهن باشديچ ياست وجود برخ يدگاه تنها كافيدو د

از آنهـا مسـتقل يوجود دارند و برخ ييها زيچ ،است كه معتقد است يست كسين رئاليبنابراچون نه ادعا دارد كـه همـة . ستين يحداكثر يسم گرفتار تعهداتين نوع از رئاليا. از ذهن هستند

م و تصـورات در ياز موجودات مانند مفـاه يچون برخ( موجودات جهان از ذهن استقالل دارندروشـن كامـل، يريتصو هياست كه ذهن توان ارا يو نه مدع) وجود خود وابسته به ذهن هستند

ـ ا. ر از همة ابعاد جهان خارج را دارديو خطاناپذ خـتم يسـم افراطـ يرئال يبـه نـوع ن دو ادعـا يمانـد كـه يمـ يكاتوريبه كارتر شيار مشكل است و بيآن بس يبرا يافتن طرفدارانيشوند كه يم

ج يـ وة رايدر واقـع شـ . سم رسم شده استيسم و در دفاع از ضدرئاليبدنام كردن مفهوم رئال يبراـ نـامعقول و غ يرية تصـو ين است كه با ارايها ا ستيضدرئال سـم بـه نفـع يفـاع از رئال ر قابـل د يـ را ناد يسـت يمعتدل رئال يها دگاهيخود د يها كنند و در بحث ياستدالل م يسم افراطيضدرئال ده ي

:كند يف مينگونه تعريسم را ايپاتنم رئال ،به عنوان نمونه. رنديگ يمـ قاًيدق. است مستقل از ذهن ساخته شده يياياز اش يت ثابتيدگاه جهان از كلين ديبر اساس ا« ك يرابطـة مطابقـت يصدق عبارت است از نـوع . وة بودن جهان وجود دارديف صادق و كامل از شيتوص

.)49، ص1981پاتنم، (» زهاياز چ ييها ا مجموعهي يخارج يزهايو چ ٢ها نشانه-شهيا انديها ن واژهيب

حاضـر يلسـوف يچ فيچـون هـ . ندارد يسم طرفدار چندانيف از ضدرئالين تعريرسد ا يدر نگاه نخست به نظر م. 1وجـود نـدارد، فـوراً سـخن يزيد چيگو يكه م يز زمانياس نيگرگ يحت. را انكار كند يزيست با صراحت وجود هر چين

سـم ياما كرتنـز در كتـاب ضدرئال . ستيوجود داشته باشد قابل شناخت ن يزيد اگر هم چيگو يكند و م يل ميخود را تعدـ كه در آن وجود هـر چ يدگاهيد يعنير يسم فراگيكند نشان دهد كه ضدرئال يالش مر تيفراگ شـود وجـه يانكـار مـ يزي

) 2000كرتنز،. (معاصر است ينوكانت يدگاههاياز د ياريمشترك بس2. Thought- Signs

Page 25: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

����211 آن يارهايسم و معيرئال

مـردود يآن را بـه سـادگ ،ن نگاه را داشته باشديطرفداران ا ينكه دغدغة معرفيپاتنم بدون ا يسـم افراطـ يضدرئال يتر به سـود نـوع معتدل ييها دگاهيداند و بدون توجه به امكان وجود د يم

ـ بر اساس ا. سه كرديمقا پروتاگوراسسم يتوان آن را با ضدرئال يكند كه م ياستدالل م دگاه يـ ن ديه دگايـ د يمـار يكـل جـ يما. دارد يفرد بستگ يبه چارچوب مفهوم ،وجود دارد يزينكه چه چيا

زهـا، يهمـة چ «كنـد كـه از نظـر پـاتنم ين گونه خالصه مـ يك جمله ايپاتنم را در يستيضدرئالكه پاتنم آن را نقـد يسمين رئاليروشن است كه ب ).83، ص2002، يمار(» .هستند يقرارداد ييها زيچـ افـت كـه پـاتنم آنهـا را ناد يرا يمعتـدل يرهايتوان مسـ ياو م يسم افراطيكند و ضدرئال يم ده ي .انگارد يم

جهينت

دارد يمتعـدد يهـا فيانواع و تعرسم يرئال توان گفت يكه گذشت، م يمطالب يدر جمع بندـ يبا ا. اند طرح شده يمختلف يارهايك بر اساس معيكه هر ش فـرض مشـترك انـواع ين همـه، پ

. وجود دارد كه مستقل از ذهن اسـت ياست كه بر اساس آن جهان يوجودشناخت ييسم ادعايرئال اسيـ سـم گرگ يضدرئال يكـه بـر اسـاس نفـ سم معتدل دانستيرئال يتوان نوع يدگاه را مين دياـ ي. به دست آمده اسـت ) ز استياس همه چيانسان مق( پروتاگوراسو )وجود ندارد يزيچ( يعن

ل آنكـه جهـان را يـ اس است و به دليگرگ يرد، در برابر ادعايپذ يرا م يزيل آنكه وجود چيبه دلـ ا. رديگ يپروتاگوراس قرار م يداند در برابر ادعا يمستقل از ذهن م ن يـ سـم بـه ا ين نـوع از رئال ي

ـ و از ا دانـد يكم ادعاست كه همة موجودات را مستقل از ذهن نم و ل معتدليدل ـ ارابـا ن روي هيـ ا. شـود ياز موجودات وابسته به ذهـن باطـل نمـ ييها نمونه شـناخت همـة يدگاه مـدع يـ ن دي

يهـا تيكـه محـدود يلـ ين با داليبنابرا. داند ير نميبشر را خطاناپذ ست و ذهنين زين موجوداتآن در يذاتـ يو نـاتوان يروش علمـ يريخطاپذ. سازگار است ،دهند يرا نشان م يشناخت بشر

ـ ا. كنـد يجـاد نمـ يدگاه ايـ ن ديا يبرا يز مشكليجهان ن يها پوشش دادن به همة ابعاد و جنبه ن ي ييهـا ندارد كه به پرسـش يازين نيدق طرح شده است و بنابرادگاه بدون استفاده از مفهوم صيد

. پاسخ دهد،ة مطابقت طرح شده استيكه در مورد نظرـ يسم در نگاه نخست ممكن است كه ناچين نوع از رئاليا ينكه محتوايبا ا ـ اهم يز و ب ت بـه ي يهـا اهدگيـ سـم در د ين نـوع از رئال يكه گذشت، روشن شد كه ا يد، اما بر اساس مباحثيشمار آهـا ر حـوزه يدر سـا يجـد ييهـا امـد ين مخالفتها پيدارد و ا ياديمعاصر مخالفان ز يستيضدرئال

Page 26: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

نيفلسفه د ���� 212

سـم يضدرئال يهـا يتـوان كاسـت يدگاه در گـام نخسـت مـ ين دين با دفاع از ايبنابرا. داشته است ريدفـاع از سـا يبـرا ييتواند مبنـا يسم مين نوع از رئاليضمن آنكه ا. را نشان داد يوجودشناخت

سم يز رئالين حال، تمايبا ا. منطق و اخالق باشد يشناس مانند معرفت ييها سم در حوزهيانواع رئالر انـواع ين معناست كـه مشـكالت دفـاع از سـا يسم به اير انواع رئاليمعتدل از سا يوجودشناخت

ـ ن يديين، تأيست و بنابراين يسم وجودشناختيابطال رئال يسم به معنايرئال م سـ يضدرئال يز بـرا ي :تنهـا دو راه وجـود دارد يسم وجودشـناخت ياثبات ضدرئال يبرا. رود يبه شمار نم يوجودشناخت

د نشان داد كه هر آنچه وجود دارد، وابسـته بـه يا بايز وجود ندارد و يچ چيد نشان داد كه هيا باي .ذهن بشر است

Page 27: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

����213 آن يارهايسم و معيرئال

منابع و مĤخذ

ن آذرنـگ و نگـار يعبدالحسـ ه، ترجمـ "يد اجتماعيفلسفه و ام"، )1384(چارد ي، ريرتور .1 .يتهران، نشر ن ،ينادر

، تهران، انتشـارات يداوود. ، ترجمة ع"يروح فلسفة قرون وسط"، )1379( نيآت لسون،يژ .2 .يو فرهنگ يعلم

ـ ام ه، ترجم5 ، ج"خ فلسفهيتار"، )1375( كيكاپلستون، فردر .3 ر اعلـم، تهـران، انتشـارات ي .سروش

، تهـران، ين خرمشـاه ي، ترجمة بهاء الـد 8 ، ج"فلسفه خيتار"، )1376(ـــــــــــــــــ .4 .انتشارات سروش

و يتهران، انتشارات علمـ ،يترجمه منوچهر روحان ،"خوابگردها"، )1361(كوستلر، آرتور .5 .يفرهنگ

6. Alston, William p., (1996), "A realistic conception of truth", New York, "Gornell University press.

7. ______________(ed.) (2002), "Realism and Antirealism", Ithaca and London, Cornell university press.

8. Anderson, David Leech, (2002), "Why God is Not a Semantic Realist", in Alston, William p., (ed.), PP. 131-146

9. Appiah, Anthony, (1986), "For Truth in Semantics", New York, Basil Blackwell.

10. Cortens, Andrew Joseph, (2000), "Global Anti- Realism: A Metaphilosophical Inquiry", Colorado, Westview Press.

11. Craig, Edward, (1998), "Realism and Antirealism", in Edward Craig ed., Rowtledge Encyclopedia of Rhilosophy, V.8 PPP.117- 119

12. Devitt, Michael (1990), "Realism and Truth". 2nd Edition, Princeton, Princeton University Press.

13. Dummett M (1956) "Truth reprinted In M. Dummett, Truth and Other Enigmas". London: Duckworth, 1978.

14. _____________ (1963), "Realism", reprinted In M. Dummett, Truth and Other Enigmas. London: Duckworth, 1978.

15. Dummett, Michael (1978), "Truth and Other Enigmas," Cambridge, Mass.: Harvard University Press.

16. ________________ (1991), "The Logical Basis of Metaphysics", Cambridge, Mass.: Harvard University Press.

Page 28: سامانه نشر مجلات علمی دانشگاه تهرانjournals.ut.ac.ir › article_22563_54eb65665660115901c0912af53b75… · 188 0&pq &/ & 8 0 1&2 ˜ >˚ , ˘o 0 ' c˜˘$

نيفلسفه د ���� 214

17. Harris, J. F. (1992). "Against Relativism: A Philosophical Defense of Method". La Salle, Ill.: Open Court.

18. Kirkham, Richard L., (1995), "Theories of Truth: A Critical Introduction", Cambridge, Mass. MIT Press.

19. Moser, PaulK. (1999), "Realism, Objectivity and Skepticism", in John Greco and Ernest sosa eds. Epiatemology, Oxford: Oxford University Press.

20. Murray, J. Michael (2002), "The Gods I Point of View", in W. P. Alston (ed.), Realism and Antirealism, pp: 79-96

21. Niiniluoto, Ilkka (1999), "Critical Scientific Realism", Oxford, Oxford Universitypress

22. Putnam, Hilary (1981), "Reason, Truth, and History", Cambridge, Cambridge University press

23. Woudenberg, Rene Van (2002), "On the MetaPhysical Implications of Alethic Realism", in W. P. Alston (ed.), Realism and Antirealism, Ithaca and London, Cornell University Press, pp: 119-130.