doctor caro owen minasian -...

247
1 ) ﺳﻮره رﻋﺪ آﻳﺔ40 ( Whether We let thee see something of that which We have promised them, or make thee die (before its happening), thine is but conveyance (of the message). Ours the reckoning. Qur'an 13: 40 — Yusuf Ali. Doctor Caro Owen Minasian ﻛﺘﺎب ﻣﺴﻤﻲ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ اﺳﻼم ﻛﺘﺎب ﻣﺴﻤﻲ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ اﺳﻼمS S o o u u r r c c e e s s o o f f I I s s l l a a m m By William St. Clair Tisdall 1899 (Farsi) In progress February 27, 2004

Upload: others

Post on 08-Aug-2020

3 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

  • 1

    �������� ���������� �������� ������� ��������� �������������� ��� � ! "�#�� $�%�� �&#�� ������'(�� �)� )40سوره رعد آية (

    Whether We let thee see something of that which We have promised them, or make thee die (before its happening), thine is but conveyance (of the message). Ours the reckoning.

    Qur'an 13: 40 — Yusuf Ali.

    Doctor Caro Owen Minasian

    كتاب مسمي به منابع اسالمكتاب مسمي به منابع اسالم

    SSoouurrcceess ooff IIssllaamm

    By

    William St. Clair Tisdall

    1899

    (Farsi)

    In progress

    February 27, 2004

  • 2

    منابع اسالممنابع اسالم ديباچهديباچه

    الهادي الوحيدالهادي الوحيدهوهو

    الحمدهللا الرحمن الرحيم الذي خلق خلقته الناطقه لكي تعرفه جل جالله و ترث لذاته الروحيه تحصيل ماقال اهللا تعالي اخددت لعبادي الصالحين ماالعين رات وال اذن سمعت و الخطرعلي قلب

    بشر

    Abbreviation Reference Yusuf Ali Ali, Abdullah Yusuf, The Qur'an: Text, Translation and Commentary, Tahrike

    Tarsile Qur'an, Inc, Elmhurst, New York, U.S. Edition 1987, pp. 1862, ISBN: 0-940368-32-3.

    Pickthall Pickthall, Marmaduke, The Meaning Of The Glorious Koran, Everyman's Library, New York, NY, Edition 1992, pp. 693.

    Inquiry into Sources Blair, John C., The Sources of Islam: An Inquiry Into The Sources Of The Faith And Practice Of the Muhammadan Religion, The Christian Literature Society For India, Madras, Allahabad, Rangoon, Colombo, 1925, p

    Sources of Islam Tisdall, W. St. Clair (1859-1928), The Sources of Islam, A Persian Treatise, translated and abridged by Sir William Muir, T. & T. Clark, Edinburgh, Scotland. 1901, pp. 102.

    Sources of Qur’an Tisdall, W. St. Clair (1859-1928), The Original Sources of the Qur'an, Society for Promoting Christian Knowledge (S.P.C.K.), London, England, 1911, pp. 287.

    Language Font Language Font

    Arabic Arabic Transparent Aramaic Ezra SIL & David Armenian Sylfaen Avesta Hutaosa Coptic Antonious Normal Wide Cuneiform Gif images English Times New Roman Ethiopic Ethiopia Jiret Farsi B Lotus Greek Galatia SIL Hebrew Ezra SIL Pahlavi Gif images Sanskrit Mangal Syraic Serto Batnan

    The original Farsi book was hand written in 19th century Farsi. The vowel points of the Aramaic and Hebrew texts are difficult to discern in the original document. As a result, they may not have been always typed correctly for this manuscript. The author quoted many original sources in their original languages. Considerable effort was required to verify each quotation in its original language as well as provide a reference and English translation of the quotation. It is hoped that this additional effort will make this

    book useful to a wider readership.

  • 3

    مدققان اسرار حقاني مخفي و پوشيده نماناد كه چنانكه زينت و بر ذوي االباب و — اما بعدعلت از عدم سبب و بي زيبايي حيرت انگيز حكمت آميز كاينات سماويه و موجودات ارضيه بي

    بوجود هرگز نيامده بلكه از دست قدير مسبب االسباب واجب الوجود خداي قادر مطلق سبحانه و شرف صدور يافته است به همين طور هر چيز ديگر نيز خواه فعل باشد خواه قول خواه تعالي

    و چونكه مذاهب . خيال سببي خاص دارد كه بدون آن ممكن نبوده است كه به وجود به پيوندديكي از آنها متعدده مختلفه و اديان متنوعه متفرقه جهان موجود است همانا هويدا است كه هر

    اي داشته است كه از آن ينبوع مثل نهري از سر خواه باطل اصل و سرچشمهخواه حق باشد چشمه خود جاري شده است و از آنرو كه دين اسالم در آخرالزمان در ممالك كثيره انتشار يافته

    شده است و عدتي بيشمار از بني نوع بشر مسول بر قلوب و عقول بسا طوايف و امم مسلط واند پس مصنف اقل اين نياد و اساس اميد و آرزوي خويش گردانيدهمعتقد آن مذهب گشته آنرا ب

    اوراق چنان مناسب دانست كه بعونه تعالي اين مطلب را پيجويي نمايد كه آيا اصل و ينبوع اين گويند كه ما ادله و بينّات كنند و چونكه مي يهود و نصاري آنرا قبول نميزيرا . مذهب چيست

    الهي را

  • 4

    ايم و بسياري از آناني كه در ايام سلف آن مذهب را جستجو كرده نيافتهدر آن مذهب بدقت تفتيش و از روي تقليد از آباء و اجداد خود پذيرفته بودند االن چه خفيتة چه عالنية ترك كرده بي

    اند كه بتواند دين اسالم كنند زانرو كه هنوز كسي را دريافت نكرده اديان مختلفه ديگر را قبول ميالٌبته كتابي چند چه -ايشان بطور عقلي اثبات نموده حقيقت آنرا هويدا و ثابت كرده اند را براي

    در ايام سلف و چه درايام ما مثل ميزان الموازين و حسام الٌشيعه و امثال آنها تحرير يافته است اما رآنها مندرج تواند بكند زيرا هويداست كه آن داليلي كه د هيچ شخص عاقل فهيم بĤنها اكتفا نمي

    دهد چونكه مصنٌفان كتب است شبهات و شكوك قلب مضطرب دوست حق جويرا تسكين نميمزبوره هر چند كه براي اثبات دين خود و باميد دفاع حمله هاي معترفينش نهايت غيرت داشته و جد وجهد تمام صرف كرده اند اما حيف است كه عملي كه داشتند برابر آن غيرت حميده نبوده

    چون اينرا مصلحت دانست كه اساس و بنياد و ) چنانكه ذكر شد(اين اقٌل اين جهتاز –ست ارا بتحقيق تمام از سر نو تفتيش و تفحص نمايد باعانت خداي عزوجل بقدريكه ينبوع دين اسالم

    عقل ناقصش توانسته است هر چيز را آزموده و تتبع كرده در اين كتاب مندرج ساخت و الحال مامول. كند ه مالحظه كننده كريم تقديم ميآنراب

  • 5

    اينكه به فيض خداي ذوالجالل هركس كه آنرا به التفات و توجه تام مطالعه فرمايد بتواند يقين بداند كه دين اسالم از كجاست و ينابيع اين نهرعظيم كه به كثرت آب خود مزارع مذهبي ممالك

    .دباش وسيعة عديده را آبياري نموده كدامها مي

    تنبيهتنبيهواضح باد كه ترجمة آيه هاي قرآني كه در اين كتاب مندرج است از مصنٌف نيست بلكه از ترجمة فارسي معمولي ايران كه در قرآنهاي چاپي رحلي در زير هر سطر نوشته شده است ماخوذ گرديده

    ةء مثل آي. باشد شود نمي است پس مصنف مسئول به اغالط فراواني كه در آن ترجمه يافت ميهشتاد و نه از سوره آل عمران كه ترجمة وما كان من المشركين را نوشته است ونباشيد از

    ترجمة همين الفاظ را كه وما كان من المشركين باشد درست 162مشركان ودر سورة انعام آية ترجمة قاتلو االذٌين را نوشته است بكشيد 29نوشته است و نبود از مشركان و در سوره توبه آيةء

    باشد و آن اما هر ترجمة ديگر از مصنٌف مي -آنانرا كه بايد چنين باشد جنگ كنيد با آنها هائي را كه اقتباس موقع

  • 6

    جو آنها را بزبانهاي اصلي است تا هر مطالعه كنندة منصف حق كرده بازبانهاي اصلي پيش آوردهند يعني از آن لغات آگاهي خوانده به بيند كه ترجمه صحيح و بي كم و زياد است و اگر خود نتوا

    است بخوبي الع يافته آنچيزيراكه مصنٌف نوشتهمدد اهل هر لغت از معنيء آنها اطنداشته باشد به مطالب اين كتاب داشت ت نمايد و هر گاه كسي چيزي بر ردت آنرا دريافبيازمايد و بتواند صح

    كند كه يك تنان درخواست ميف با امشته بطبع برساند مصنت نوباشد باين معني كه كتابي با دقف ارسال بفرستد تا صاحب آن مطبع نزد مصن نسخة آنرا بمحلي كه اين كتاب چاپ شده است

    داشته جوابي كه الزم است بر آن كتاب داده شود و باللٌه التٌوفيق

    فصل اولفصل اول مثنويمثنوي

    بيش و كم كن راز قرآن دافعم من كتاب و معجزترا رافعم اين ين و علماي معتبر اسالم درحلجتهددر خصوص آنچه بم

    كنند معماي اهم بيان مي

  • 7

    مخفي نيست كه علماي اسالم برآنند كه تمام دينشان ازجانب خداي عزٌوجلٌ بوسيلة حضرت پس بنياد واساس دين اسالم را برحقيقت رسالت آنجناب –محمد مكشوف گشته است

    دانند كه گويند زان رو كه مي او را كافر مي گذارند و هر آنكه منكر نبوت و رسالت وي باشد ميگويند كه اركان اربعة دين مي و عالوه بر آن -نهد انكار آن مطلب تيشه بر ريشة مذهبشان مي

    و دربارة ركن –باشد رابعاً قياس مي) 4(ثالثاً اجماع ) 3(ثانياً احاديث ) 2(اوالً قرآن مجيد ) 1(حقنجا چيزي بنويسم چونكه هويدا است كه آنها ضد قرآن و سوم و چهارم الزم نيست كه در اي

    و اما حيف است كه –احاديث نبايد باشد زيرا في الواقع بنيان دين اسالم قرآن و احاديث است شمارند متّفق الراي نيستند چونكه آن مجامع جميع اهل اسالم دربارة آن احاديثي كه صحيح مي

    معلوم -نهائيكه سنٌيان و رهابيان قبول كرده اند تفاوتي داردپذيرند با آ احاديثيكه اهل شيعه مي) 1(است كه بر حسب تعليم اهل شيعه جميع احاديث معتبره دراين پنج كتاب مندرج است يعني

    در من اليستحرضه الفيه تاليف شيخ علي ) 2( –) 329سنة هجري (در كافي تاليف ابوجعفر محمد در) 4( -)466سنه (عفر محمد در تهذيب شيخ ابوج) 3( -)381سنه (

  • 8

    و اما اهل سنه بعوض -)406سنه (در نهج البالغه تاليف سيد رضي ) 5(استيصار همان مؤلف و ) 2(انس اتاً تاليف مالك ابنموط) 1(اند يعني را منتخب ساختهآن صحف مزبوره شش كتاب ديگر

    كتاب ) 6(و –ع ترمذي جام –سنن ابوداود سليمان ) 4( –صحيح مسلم ) 3( –صحيح بخاري اي اسالم متفق الكالم هستند كه قرآن يــاما بهرحال عل –السنن محمد ابن يزيد ابن ماجه القزويني

    باشد و اين قانون قرار يافته است كه هر حديثي كه مي وحي متلو و احاديث وحي غير متلوپس . انگارند كالم خدا مي اي از آيات قرآن باشد بايد رد كرده شود زيرا قرآن را بخالف آيه

    حقيقتاً احاديث خصوصاً براي بيان اشكاالت و موضوعهاي غامض قرآن و براي توضيح آنچه كه بينيم كه مي) 1آية 17سوره (مثالً چون در سورة اسري . شود مفيد است از قرآن فهميده مي

    � ���� «: مكتوب است�� ��������� ������ ����� �������� �!"#�$� ���%���"� �&' �(�����"� ���%���"�الخ ١»

    اش را شبي از مسجد الحرام بسوي مسجد دانم پاك بودن آنرا كه برد به شب بنده): ترجمه(پس بايد به احاديث رجوع نماييم تا استفسار كنيم كه معني اين آيه چيست و از آنها . القصي الخ

    و . توان فهميد لوم است ميمعراج مشهور ميان علماي اسالم معن هر چه را كه در بيان و تصريح آ همچنين كيست كه بداند كه لقب سوره پنجاهم كه مسمي

    1 Glory to (Allah) Who did take His servant for a Journey by night from the Sacred Mosque to the farthest Mosque. Qur'an, 17: 1. — Yusuf Ali.

  • 9

    هست چه معني دارد جز آن احاديثي كه ما را به موجود بودن كوه قاف اعالم و اخبار 'ق'به كنيم چونكه حاجت ما به ميلهذا سر آنچه نسبت به منابع اسالم در اين كتاب تقديم . نمايند مي

    ايم كه هيچ عقيده و هيچ تعليم اهل اسالم را ذكر نكنيم جز اختصار است، اين را مصمم كردهشود و شرح آن نيز در احاديث مندرج است كه آنهاييكه اصل و بنياد آنها در خود قرآن يافت مي

    يرا اراده ما اين است كه اين ميان جميع مسلمان خواه شيعه باشند و خواه سني رواج كلي دارد ز .كتاب براي جميع اهل اسالم عموماً فايده داشته باشد

    معلوم است كه علماي اسالم برآنند كه قرآن كالم خداي عز و جل است كه وي تعالي آنرا خالفت مامؤن و بعد از آنهم زمانقبل از آفرينش عالم بر لوح محفوظ مرقوم فرمود و اگر چه در

    اش واقع شده است كه الزم نيست ما اينجا در اين باب ر سخت در باره ازليتمباحثات بسياچيزي بگوييم اما در باره اينكه قرآن تصنيف انساني نيست بلكه تماماً از جانب وي تعالي بواسطه حضرت جبرائيل فرشته بر حضرت محمد نازل شده جميع اهل اسالم هميشه بر اين عقيده متفق

    گويد كه قرآن بزبان عربي و بعباريتكه و ابن خلدون در اثبات اين ادعا مي. ندالراي بوده و هست موافق آن باشد كه اهل عرب براي بيان كردن خياالت

  • 10

    نمودند از آسمان ارسال فرموده شد فقره بعد از فقره و آيه بعد از آيه بطوريكه خود مستعمل ميهت اعالن و تصريح آن تكاليفي كه انسان در الزم بود براي اظهار عقيده وحدانيت خدا و يا بج

    پس در حالت اول اخبار عقايد دين و در . اين جهان بايد آنها را متحمل باشد مكشوف گشتو در موضع ديگر ). 458جلد دوم صفحه (حالت دوم احكام براي انتظام اعمال مردمان داريم

    ه كتب رباني همانست كه متن و الفاظ گويد كه از اين همه ظاهر است كه فقط قرآن از ميان هم ميحالت تورات و انجيل و مابقي . هاي آن به آواز مسموع حوالة پيغمبري كرده شده است و فقره

    چون در روح بودند زيرا كه انبياء اينها را به آواز الهام و در صورت خيالت استكتب رباني ديگر بودند تحرير برگرديدهلت عمومي انساني خودشان و وقتيكه بحا يرفتند و آنھا را به الفاظ پذ

    جلد اول صفحه (شود اي يافت نمي از اين جهت در عبارت اين صحايف هيچ معجزه. نمودندگويند بر و شكي نيست كه آنچه علماي اسالم در باره من جانب اهللا بودن قرآن مي). 195و 194

    « :مندرج است) 22و 21آية :85يعني سوره (حسب قول خود قرآنست چنانكه در سوره بروج

    *���%+� �,�# �-�. /0�� 12-34�+� 56-�بلكه او قرآنيست بزرگوار در لوحي ): ترجمه( ١»7�8 مرقومست) 19آية 6يعني در سوره (و نيز در سوره انعام . نگاهداشته

    1 Day, this is a Glorious Qur'an, (Inscribed) in a Tablet Preserved! Qur'an, 85: 21- 22. — Yusuf Ali.

  • 11

    >1 ��;"���� :��9« : كه خدايتعالي به حضرت محمد امر فرموده گفت7�: =��� /03# 7�>��� *���9�: �?@A� &03# �B��

    �?�� (3;����>C$ �,�D"� ����. +7�&' �7��-C��- (3;�>بگو خدا گواه است ميان من و ميان ): ترجمه( ١»-����شود كه قرآن ها ثابت مي و اين چنين آيه. شما و وحي شد بمن اين قرآن تا بيم دهم شما را به آن

    تصنيف حضرت محمد نيست و از كتابهاي انساني تاليف نيافته است كند كه در باره خود ادعا ميبلكه از جانب خدا بوده بر حضرت محمد نازل شده است و از آسمان در شب قدر نزول يافته

    ��« ) 1آية 97يعني در سوره (چنانكه مكتوبست در سوره قدر ��D"� �E�A�� 7�8 ����>"�F>�� ��>&'«٢

    پس اگر اين بيانرا قبول كنيم بايد . ما فرو فرستاديم او را در شب قدربدرستيكه ): ترجمه(اقرار نماييم كه منبع وحيد قرآن و سرچشمه تمامي دين اسالم، خود خداي عز و جل رب

    لهذا اگر ممكن باشد كه . باشد و هيچ سر چشمه ديگر نداشته و ندارد العالمين سبحانه و تعالي ميه اينرا اظهر من الشمس ثابت بگرداند كه اكثر اجزاي قرآن و بياري شخص تفتيش و تفحص نمود

    از عقايد اسالم بيشك و شبهه از اديان ديگر و از كتبي كه در ايام حضرت محمد موجود بوده و و چونكه . گردد حاال نيز هست انتخاب شده است پس بنياد دين اسالم تماماً و كليتاً منهدم مي

    توانند ثابت كنند، پس واجب گويند كه اين را مي مي بعضي از معترضين حكماً 1 Say: "What thing is most weighty in evidence?" Say: "Allah is witness between me and you; This Qur'an hath been revealed to me by inspiration, that I may warn you. Qur'an, 6: 19. — Yusuf Ali. 2 Lo! We revealed it on the Night of Predestination. Qur'an 97: 1. — Pickthall.

  • 12

    والزم است كه هر شخص حق جوي و خصوصاً هر كه مسلمان حقيقي باشد اين امر را هم با زيرا اگر بتواند . دقت تمام آزموده بداند كه آيا اين قول معترضين راست و بر حق است يا نه

    ا مجاب سازد البته حقيقت و من جانب اهللا بودن اعتراضات ايشان را رد كرده دشمنان دين خود ردين اسالم هويدا و ثابت خواهد گرديد و اال پس دانستن راستي و معرفت حق چه عيبي دارد و از

    بنابراين االن به مدد خداي عليم حكيم به شنيدن . آن علم حقيقي چه ضرر به وي خواهد رسيدند كه بسياري از تعاليم قرآن و اكثر عقايد دين اسالم اعتراضات و به آزمودن ادعاي آناني كه بر آن

    .پردازيم از اديان ديگر و كتب قديمي گرفته شده است مي

    ::فصل دومفصل دومگويند كه بعضي از عقايد و رسوم مسلمانان از اديان و عادات در بيان و تفتيش ادعاي آنانيكه مي

    اسالم است، قول معترضين اين اهل عرب ايام جاهليت پذيرفته شده است و همان منبع اول ديناست كه حضرت محمد چون مصمم بر اين شده كه اهل عرب را از بت پرستي آزاد ساخته

    بسوي عبادت

  • 13

    خداي تعالي مايل بگرداند و نيز چون اينرا دانست كه ايشان در ايام حضرت ابراهيم معتقد بر اجداد متقي خويش از روي ارث بودند و بسياري از عادات و رسوم خود را از وحدانيت خدا مي

    اند نخواست كه ايشان را مجبور سازد كه جميع آنها را ترك كنند بلكه كوشيد كه دين نگاه داشتهاز آنجهت . پنداشت محفوظ بدارد ايشانرا اصالح نمايد و هر عادت قديمي را كه نيكو مناسب مي

    ��« :مكتوبست كه) 124آية 4يعني سوره (در سوره نسا ����->��� ������� �-�.�- G �?�9%�- �(�A��� �+���

    ���H�- *������4��>�� �(��.����&' �E�A�� �I�� ���A�J �(��.����&' �?@A� ���J�H�و آنكه بهتر است در ): ترجمه( ١» -�ا دين از آنكه خالص كند رويش را براي خدا و او نيكوست و پيروي كند دين ابراهيم حق گراي ر

    :مرقوم است) 95آية 3يعني سوره (و نيز در سوره آل عمرال . و گرفت خدا ابراهيم را دوست

    »�����H��8 �?@A� �K���! /03#4��>�� �(��.����&' �E�A�� "�-�� ����;��":��"� ���� ����; �بگو راست ): ترجمه( ٢»-���همچنين در سوره . مشركان گفت خدا پس پيرو شويد كيش ابراهيم حق گراي را و نباشيد از

    �� �(��.����&' �E�A���� ����;��":��"� ���� ����; �بگو به درستي كه من هدايت كردم ) ترجمه( ٣»-��� ت ديني درستخدايم به راه راس

    1 Who can be better in religion than one who submits his whole self to Allah, does good, and follows the way of Abraham the true in Faith? For Allah did take Abraham for a friend. Qur'an, 4: 125. 2 Say: "Allah speaketh the Truth: follow the religion of Abraham, the sane in faith; he was not of the Pagans." Qur'an, 3: 95. 3 Say: "Verily, my Lord hath guided me to a way that is straight,- a religion of right,- the path (trod) by Abraham the true in Faith, and he (certainly) joined not gods with Allah." Qur'an, 6: 161. — Yusuf Ali.

  • 14

    لهذا چون حضرت محمد خيال كرد كه جميع عادات . كيش ابراهيم حق گراي و نبود از مشركانو رسوم اهل عرب جز بت پرستي و شرك و قتل دخترانشان و بعضي چيزهاي قبيح ديگر مثل اينها از ايام حضرت ابراهيم ميان اعراب حفظ كرده شده بود، پس بسياري از آن عادات و رسوم

    اگر چه بعضي از طوايف و واليتهاي جنوبي و شرقي . ديني و اخالقي را در دين خود نگاه داشتعرب با اوالد حام ابن نوح مخلوط شده بودند اما هم از تورات و هم از شهادت ابن هشام و طبري و غير هم هويدا است كه بسياري از سكنة اطراف شمالي و مغربي آن ممالك از نسل

    و بعضي از فرزندان ) قحصان(بن نوح تولد يافته بودند و بعضي از ايشان از يقطان حضرت سام اقطوره زوجة دوم حضرت ابراهيم و بعضي از حضرت اسمعيل ابن ابراهيم پديد آمده بودند كه

    و البته مذهب اصلي جميع طوايف اوالد . ميان اينها خود قوم قريش از آن سبب مشهور هستندبود و شرك و بت پرستي را به مرور ازمنه از اقوال مملكت حد سبحانه ميسام عبادت خداي وا

    شام و از طوايف ديگر كه مجاور ايشان بودند آموخته دين اجداد خود را آلوده و خراب ساخته اما وقتيكه تقريباً جميع اقوام و طوايف ديگر جز اهل يهود وحدانيت ذات پاك الهي را . بودند

    بالكل فراموش كردند

  • 15

    احتمال كلي . داشتند نگاهآنگاه سكنه واليتهاي شمالي و مغربي جزيره عرب آن عقيده را محكم دارد كه در ايام حضرت ايوب عبادت ستارگان و خورشيد و ماه بار اول ميان طوايف آن اطراف

    و يكي از . ظاهر است) 28الي 26آية 31(شد چونكه از كتاب همان نبي ممالك عرب داخل ميرخين مشهورترين يونان هرودوتس نام كه بيشتر از چهارصد سال قبل از تاريخ مسيحي زيست مونمود ما را مطلع ساخته است كه در آن ايام اهل عرب آن اطراف عموماً فقط دو معبود داشتند مي

    و هيچ شكي نيست ). 8فصل 3تاريخ هرودتس باب (نويسد كه اسامي آنها را اُرتاك و اَلالت مياسم آن معبود اول اهللا تعالي بود كه آن سياح اجنبي امال و تلفظ زبان عربي را به خوبي ندانسته كه

    درست ننوشته است و اين كه اين لقب خداي عزو جل از ايام حضرت محمد ميان اهل عرب مشهور و منتشر بود از معلقات سبعة آن شعراي عرب كه قبل از تولد وي و يا اقالً قبل از بعثت

    . اند آيد از اين رو كه ايشان اكثر اوقات اسم اهللا را ذكر كرده نمودند پديد مي ن حضرت زيست ميآ

    %-�M « :مثالً در ديوان نابغه اين ابيات مندرج است� �� M(.��N �?@A� �9L��� ( 3E��: (9

    O#�-�� ��N �-%�� ��8 *(�-# (9>��- ?P� Q�� (9�H�RA�� MOF�-S ���N (�$�و ١.»-

    �A? « ايضا، � +�� ��H (�

    M(�.����N �?@A� �9L��� (� UE��: (�9� $� - M ��-%� ��O�F�-S ���N �(� V

    (�9�H�RA���� Q�� &P�R(9>�� - �? �-#R�%��� ��8 *(R��� ���N ��-R�O�#�-

    They have a character, which Allah has given only them: Generosity and ready intellects. Their residence is Jerusalem, and their religion Does true and they only fear the aftermaths. — Diwan of An-+abighah (?- 602 AD). See Sources of Qur’an p. 35.

  • 16

    ���� ( "Q�AL ��' M�O;�-; W-A��- M *X�: W>Y8 Z O���H� �9>-� WA� 0; ��H �B�-�� W�LS��O;-; +�9>� «.أيضاو ١ ،» �> ?�� ��>- �> +���� M ���A3J �?@A� 0[������S \�]- ��;A .

    �# O.�>- M�>��# F�8 �' �AJ� %̂�3> ��>-�����# �� ����� (�O

    Have not you seen that Allah had given you a status You see that all the Kings' statuses are inferior to yours. You are as the Sun, and the kings are as planets. When you appear, they disappear. - Diwan of An-+abighah 2

    ����> -�R�> M?���R�?�A� &0[ M ����A3J > +�����R;A�� �R����S �\��]- ��R��� M �>���# F�8 �&' ��A3J� +%��3> ���> �- ������# ��! �?�A� �� ����L� 3Q���%�F `�- Continued onto next page —

  • 17

    و در اثبات اين عقيدة آن بت پرستان . حقيقي را مايل بگردانيم تا دعاهاي ما را اجابت بفرمايد�%�B « :كند كه حكايت ذيل را از كتاب مواهب الدينه اقتباس نماييم كفايت مي9� �� *�4> (�#� E:��� (%>� - (�� ?�AS ��# ��- Q� (H���8� aA� H� �-. ��' Eb�b� B�>�- �F����J$�H-H �� ?H�>�� 78 ��L�:� D� M- A�� K�>��c� WAH M? %H�H �9HS�4: �� . ��A8

    �;� ?>� (9�.-H �-;�:�� ?�� �%�- (�A! �%� B�-�� (HJ ��J� (9H9� .:8- W�X�>�� 92�-� ��- E:��� \�� aA� H� ��L�:���A��� �� �9� ��: �-�2� �� ���bS

    - M ?���!�- ?�� �-A! - (9A; �-�A�� �# E;� 0.� �� �-b��H� �# - (�A!�� � �-�A���

    �-A�#[8 E;����S���� E:���تني چند از مهاجران حبش پيش آمدند وقتي كه ): ترجمه( ١» �� هيد از الت و دآيا پس خبر : ن آيه رسيدخواند تا به اي ا مير 53يعني سورة (او صلعم سورة نجم

    آنگاه شيطان در منية وي يعني در خواندنش اين ). 20و 19آيات (عزّي و منات سومي ديگر و . الفاظ را انداخت اينها نازك بدنان سرافرازند و بدرستي كه به شفاعت ايشان بايد اميد داشت

    ده بود او صعلم سجده نمود و مشركين همراه وي سجده كردند چون آن سوره را به انجام رساني زيرا گمان

    Continued from previous page —

    By your life! The strikers of the pebbles, Or the drivers out the birds do not know what Allah will do.1 Labid Ibn Rabi'a (? - 661 AD). See also Sources of Qur’an p. 35; Sources of Islam p. 5.

    1 In Pre-Islamic period, there were many sorts of augury. This verse refers to two: When the auger is asked about something, he takes pebbles and strikes them and then tells them the answer. The second one is that, when the auger drives out a bird, if it flies to the right, it is considered to be a good omen; if it flies to the left, it is regarded as a bad omen.

    1 Some of the Abyssinian Refugees returned to Mecca when Surah liii. was being read. Coming to the verse: What think ye of Allât and Al Uzza and Manât the other, the third? Satan cast these words into the reader's lips: 'These three noble ones whose intercession is to be hoped for.' When the Surah ended, the whole company bowed down in adoration; and the Idolators together with them, thinking that their gods had been thus graciously acknowledged. The strange episode was spread abroad by Satan, and the Refugees [among them were 'Uthman Ibn Maz'un and his friends] hastily returned to Mecca. — Sources of Islam, p. 6. See also Sources of Qur’an, p. 38-41 and Ibn Ishaq, The Life of Muhammad: A Translation of Ishaq's Sirat Rasul Allah, Translated by A. Guillaume, Oxford University Press, Oxford, England, (Re-issued in Karachi, Pakistan, 1967, 13th impression, 1998) 1955, p. 165-166.

  • 18

    و آن امـر ميـان مـردم فـاش شـد و . بردند كه او معبودهاي ايشان را به خوبي ذكر كرده است مي شيطان آنرا ظاهر نمود به نوعي كه خبر آن به مملكت حـبش و بمسـامع آن مسـلماناني كـه آنجـا

    ون و دوستانش رسيد و تكلم نموده گفتند كه جميع اهل مكه مسلمان بودند يعني عثمان ابن مظص. اند پس به زودي از حبش باز آمدنـد شده با وي صعلم سجده كرده و مسلمانان در مكه ايمن شده

    انـد و ابن اسحق و ابن هشام و طبري و مورخين مسلمان بسيار ديگر نيز اين حكايت را بيان كردهو . گردانـد آنـرا ثابـت مـي 1اند در تفسير سورة حـج ن و بيضاوي نوشتهالدي و آنچه يحيي و جالل

    �d «: شهرستاني در بارة مذاهب و رسوم عرب قديم چنين نوشته است>R!� E�A.�%� O���-7���� I�L�� �-�#- e���- K�J� �-�;>� d>!8 M (9>RS �R�J� �R�; 7>4�� �.��- M

    0�F>H� :�>H��� @̀ ' 7. �� �-�#- ?-# - ���>- 3Q-�> ��>�� : d>!- M ��.�� @̀ ' �>;A9�� ��- �R�H ?-D� (9>S ?@A� ��J� ���� (.- M e��� �-�;>�- K�J�� �-8�HS� : KAJ�R� �R>�����8�

    ���% KAJ �� 5X� 78 (�. 0� 0-̂$� . ER!HJ� (9��>R!� QR>�;- (�>!$� �-��S d>!-0f��D�� .E�-�� -.- OA; �̂- ��;8 �R� 0Rf��D- M g��R� e-c�- 0��9 h�-�� M 0�>%�

    ����9 K-�� M���� \�[� h;� �� ��>- Z����.df�L�� d�Db Q� -

    �+� ��� �W�A�i0- -�« 51، آية 22ي سورة يعن ١��# ��� ��>"A����� ����-�̀ &' j7���>�̀ ����L��:� �D"�� �>���H ���&'« 1 و نفرستاديم ما پيش از تو هيچ رسولي و نه پيغمبري را مگر چون تالوت كرد انداخت شيطان در : ترجمه

    تالوتش پس زايل كند خدا آنچه را مياندازد شيطان

    1 Never did We send a messenger or a prophet before thee, but, when he framed a desire, Satan threw some (vanity) into his desire. Qur'an 22: 52. — Yusuf Ali.

  • 19

    k��D �F̂��- (9��>!� (2S� 0��. M l�FJ�- X-] B�>�- ME>�>; 7>�- �92 AS ��;-B-���- �4!̂� AS EAf�>- d���- M E��;� .0��� �� (9>� ��;- 0�� �� (9>�- E��-9�� '

    ->� 78 �DH��- MEf��!� ' 0��� �� (9>�- E�>��!>� '�� ��DHS� 0F�>����H� ` H� Q������W ���� �� (9>� ��;- ��; ->� �>�L� 0-D�- $� �� � @̀ '

    �%� ���� �� (9>�- E;f�� .� (AS (9�-AS Q>�; -����$�- O��>$ m���-H� - - ����H �;- -L �� �9�8 ?>S ?@A� _� K��!̂� �;� 7�$ ��;- ��n�� (.�>S �� `- Q�9�$� �-�;>� ` �->�;8 �9� (�P� E���: Q�;- ��HJ$� ��� I�%�

    ���9: (�-S� e�b 0; �-��;� ��;- ��%�� �-���- �9A; d#�-�� E��>%� �� �-A�Hc�- -�->�; (�ADH- MH�`�- W�-��- X��� K�8- K�:>H�`�- E_�_�� AS �-�-��� ��;-

    >��� K���� �� �-�LD� �->�;- ��HJ� ME>��� KA� ML�P� dH>- M�8�2$� :)ترجمه ( ١»گفتند كه كردند و مي و بعضي خالق و قيامت را انكار مي. هليت چندين قسم بودنداو اعراب ج«

    چنانكه قرآن در خصوص. طبع حيات بخش و دهر هالك كننده است 1 [During the times of ignorance, the Arabs were divided into different classes or religious opinions,] some of them denied the existence of a Creator, the sending of prophets, and the final judgment, asserting that Nature itself was the giver of life and that Time was the universal destroyer [as the Qur'an states: "And they say: "What is there but our life in this world? We shall die and we live, and nothing but time can destroy us." Qur'an, 45: 24]. Others again believed in a Creator, but denied that He had ever revealed Himself by sending messengers commissioned to declare His will. [And Allah related about them: "Were we then weary with the first Creation, that they should be in confused doubt about a new Creation?" Qur'an, 50: 15.] Others, again, worshipped idols, of which each tribe had its own. For example, the tribe of Kalb worshipped Wudd and Suwa', that of Madhhaj honoured Yaghuth, as did some of the Yamanites. The Dhu'lkila' in Himyar worshipped Nasr, the Hamdhan tribe adored Ya'uq, that of Thaqif in Taif served Al-lat, while Al-'Uzza' was the tutelary goddess of the Bani Kinanah and of the Quraish. The tribes of Aus and Khazraj worshipped Manah, and regarded Hubal as the chief of their deities. His image was placed in a most conspicuous place on the roof of the Ka'bah. Other deities were Asaf and Naila'. Some of the tribes had come under the influence of Jewish colonies settled near them, and accepted more or less of the teaching of the latter people. Others had become Christians, while their neighbours were inclined to accept that faith. Others, again, were under the influence of the Sabians, and used to practise astrology and receive omens taken from the movements of the heavenly bodies as their guides in all actions of importance. Some worshipped angels, some the Jinns or evil spirits. Abu Bakr himself, who afterwards became the first Khalifah or "Vicegerent of the Apostle of God," was at one time distinguished for his proficiency in the art of interpreting dreams. [The religion of Islam confirms some of laws of the Arabs of the times of ignorance: they did not get married with mothers, or with daughters. They considered the marriage of two women who were sisters as a shameful act. They performed the Hajj, and did all its ceremonies. They did the Postponement of a sacred month every three years. They did the ritual impurity. They rinsed the mouth, they snuffed, they parted the hair, they cleaned the teeth by stick, they washed after defecating, they clipped the nails, they tore out the hair of armpit, they cut the pubic hair, and they did the rite of circumcising. They also cut off the right hands of the thief. – Ash-Shahristani, The Religious and Philosophical Sects ( الِملل .Sources of Qur'an, p. 37-38. See also Sources of Islam p. 6-7 — .[ (والنِّحل

  • 20

    �شويم و نيز ميريم و زنده مي و گفتند نيست اين بجز زندگاني دنيا مي. نمايد يشان ما را اخبار ميو بعضي به ). 23آية 45سورة جاشيه يعني سورة (بجز زمانه سازد ما را گفته است و هالك نمي

    كردند و ايشان آناني هستند كه خدا در بارة ايشان نمودند و قيامت را انكار مي خالق اعتراف مياند از آفرينش آيا ناتوان شديم كه به آفرينش نخست بلكه ايشان در شك. دهد بقوله تعالي خبر مي

    هاي بعضي بت پرست بودند و بتهايشان مختص به قبيله). 14آية 50ة ق يعني سور سوره(تازه پس ود از آنِ اهل كلب، جندل و سواع از آنِ هذيل و يغوث از آناهل مذحج و بعضي . ايشان

    قبايل يمن و نسر از آنِ اهل ذوالكالع كه سكنة زمين حمير بودند و يعوق از آنِ اهل همذان و طايف و عزي از آنِ قبيلة قريش و بني كنانه و منات از آنِ اهل اوس و الت از آنِ اهل ثقيف در

    و هبل بر پشت بام كعبه و اساف و نايلي بر كوههاي . و هبل بزگترين بتهايشان بود. خزرج بودو بعضي از ايشان به سوي دين يهود و بعضي به سوي مذهب مسيحي و . صفا و مروه بودند

    اشتند و اينها بر طلوع و غروب نجومي كه منزلهاي ماه خوانده بعضي بسوي ملت صابيين ميل دكردند مگر ها دارند بحديكه حركت نمي داشتند مثل اعتقادي كه منجمان بر سياره شود اعتقاد مي مي

    به طلوع و غروبي از

  • 21

    و بعضي از ايشان . گفتند بارانمان در طلوع و غروب فالن ستاره است ها و مي آن طلوع و غروب نجومها و طلوع و غروب و علومشان علم نسب. نمودند تگان را و بعضي ديوها را عبادت ميفرش

    . از اين علوم واقفيت كامل داشت) رضي اهللا عنه(و ابوبكر صديق . و تواريخ و تعبير خوابها بودكردند كه شريعت اسالم آنها را جاري ساخت زيرا مادران و و عربان جاهليت چيزهايي مي

    گرفتند و نزد ايشان نكاح كردن دو خواهر چيز بسيار زشتي شمرده به زني نمي را ن خوددختراناميدند شد و آن شخص را كه با زن پدر خود عروسي كرده باشد دشنام داده و ويرا ضَيزن مي مي

    آوردند و به احرام ملبتس شده طواف را نموده و عمره به جا مي) يعني كعبه(و حج بيت داشتند و دويدند و اعمال هر موقفي را معمول مي مابين كوههاي صفا و مروه مي نمودند و مي

    ساختند و بعد از انداختند و در هر سه سال يك ماه داخل مي مي) در وادي منا(سنگهاي جمره كردند و بر مضمضه و استنشاق و جدا ساختن مويهاي سر و مسواك و استنجا و جنابت غسل مي

    نمودند و دست راست دزد را دن زير بغل و ستردن زها و ختنه مداومت ميگرفتن ناخن و تراشيگويند و اين اسحق و ابن هشام موافق اين قول مي). الملل النحل تصنيف شهرستاني(برديدند مي

    كه اوالد حضرت اسمعيل در اول عباد

  • 22

    آن نيز بسياري از خداي واحد بودند و اما آخر االمر در بت پرستي مبتال شدند و لكن بعد از داشتند و اين را هم هرگز فراموش نكردند كه عادات و رسوم ايام حضرت ابراهيم را نگاه مي

    و در سيرت الرسول مرقوم . خداي تعالي از همة معبودهاي ديگر افضل و بر آنها مسلط است�.�) -'�� «: است كه��' ���� �-��H��- ?�AS �->�; �� ��-���>- d-3A3J� d�A�J �-���8 M����N 0��

    �� ���D� W� AS (9�8 - MQ`_� �� (9�A��# (�$� ?�AS Q>�; �� ' �-��!- ��b-$� �-;+��H� (�.���' �9S�9�����- ĝ��- M?� d�-L�- MQ��� (�2�H �� M AS d-#-�- MB

    - E4�F��- E8�S ?�8 (9�J�' I� MB�����- ĝ��� 0.P�- M����� ����.?>� X� �� . Q>�;8>;�-�# �-pRA.� ��' k��#- E>�" : ?;A�H MW -. W��: `' M�W W��: ` W+��� MW+�� (9@A� W+���

    ��-W�A�� . "���� �9�;"A�� �-A�%�- M(9���>!� ?�� �-A"J��� (b ME��AH�� ?>�̂�) : ترجمه( 1» 8�-فراموش كرده دين ابراهيم و اسمعيل را به اوالد ايشان بد شدند و آن مذهبي را كه داشتند«

    ديگري تبديل نمودند و پرستش بتها نموده به آن گمراهي كه امتها قبل از ايشان در آنها مبتال شده بودند برگشتند و با وجود آن بقايايي چند از عهد ابراهيم ميان ايشان مانده است كه به آنها

    و عمره و ايستادن بر عرفه و مزدلفه و قربانياند مثل تعظيم بيت و طواف آن و حج متمسك 1 Thus as generations passed they forgot their primitive faith and adopted another religion for that of Abraham and Ishmael. They worshipped idols and adopted the same errors as the peoples before them. Yet they retained and held fast practices going back to the time of Abraham, such as honouring the temple and going round it, the great and little pilgrimage, and the standing on 'Arafa and Muzadlifa, sacrificing the victims, and the pilgrim cry at the great and little pilgrimage, while introducing elements which had no place in the religion of Abraham. Thus, Kinana and Quraysh used the pilgrim cry: 'At Thy service, O Allah, at Thy service! At Thy service, Thou without an associate but the associate Thou hast. Thou ownest him and what he owns.' They used to acknowledge his unity in their cry and then include their idols with Allah, putting the ownership of them in His hand. — Ibn Ishaq, The Life of Muhammad: A Translation of Ishaq's Sirat Rasul Allah, Translated by A. Guillaume, Oxford University Press, Oxford, England, (Re-issued in Karachi, Pakistan, 1967, 13th impression, 1998) 1955, p. 35-36. Also, compare, Sources of Islam, p. 7; Sources of Qur’an, p. 35-36, and Inquiry into Sources p. 23-24, 116. Seera of Ibn Hisham ((�:. ��` E�̂-��>� B���� ) .

  • 23

    و اهل . بدن و اهالل در حج و عمره اگر چه نيز ميان آنها چيزي را كه از او نبود داخل ساختندترا هيچ شريك نيست جز » لبيك اللهم لبيك لبيك«: گفتند نمودند مي كنانه و قريش چون اهالل مي

    پس او را به گفتن لبيك به وحدانيت اسم . باشد ك ميشريك هول تو او را و هر آنچه دارد مالساختند و اختيار آنها را در دست وي بردند و بعد از آن بتهاي خود را با وي داخل مي مي�)5 «: و نيز در قرآن مكتوبست. نهادند مي+��� �E�H�� 7�8 �\��$��- �Q��-���+�� �K�A�J ����� �?@A� �(3;+��� +�&'+(3b ��-����S��8 (3;=��� �?@A� �(3;&�� �?�>"�&' ����� ��� �̀ &' 5I��4�: ��� ��� ����$� �������� �k���"� �A�S ��-�H�� ��8��

    ��-���;���H«1 ) به درستي كه پروردگار شما «) ترجمه) (3آية 10سورة يونس يعني سورةكند كار را روز پس مسئول شد بر عرش تدبير ميخدائيست كه آفريد آسمانها و زمين را در شش

    نيست هيچ شفيعي مگر از بعد اذنش اينست خدا پروردگارتان پس بترسيد او را آيا پس پند و از اين امر ثابت است كه اهل عرب در ايام جاهليت خداي متعال را به شفاعت . »گيريد نمي

    لمانان به شفاعت اولياي او تعالي چنانكه الحال مس(نمودند عزي و منات و الت عبادت ميپس ). كنند و از آن سبب قرآن آنها را مشركين ناميده است آمرزش گناهان خود را در خواست مي

    اهل عرب عبادت خداي تعالي را تا به ايام حضرت محمد نگاهداشته مفرّ 1 Lo! your Lord is Allah Who created the heavens and the earth in six Days, then He established Himself upon the Throne, directing all things. There is no intercessor (with Him) save after His permission. That is Allah, your Lord, so worship Him. Oh, will ye not remind? Qur'an, 10: 3. — Pickthall.

  • 24

    عقيده را از لهذا قول معترضين اين است كه حضرت محمد آن .وحدانيت ذات اقدس الهي بودنداش عبيداهللا كه اسم خدا قوم و اجداد خويش آموخته بود زيرا از اسامي پدرش عبداهللا و عمه زاده

    شود هويدا است كه آن عقيدة در آنها يافت مي) باشد اَل كه عالمت وحدانيتش مي(با حرف معرفه احرام و غيره عمده قبل از بعثت حضرت محمد معروف بوده و رسوم طوايف و اهالل و پوشيدن

    و غيره نيز از دين آن طوايف قديمه در دين اسالم داخل شده است و ختنه نيز چنانكه شهرستاني شود كه از قديم گويد از آن قبيل است و از رسالة قديمي كه مسمي به برناباس است ثابت مي مي

    ند چونكه مصنف آن االيام نه فقط عربان بلكه بسيار اقوام ديگر نيز اين رسم را قبول كرده بود —صريحاً ميگويد ) كه تخميناً دويست سال بعد از ميالد مسيح تحرير يافته است(رساله

    περιτέτµηται ١ πᾶς Σύρος καὶ Ἄραψ καὶ πάντες οἱ ἱερεῖς τῶν

    εἰδώλων هر مرد شامي و عرب و جميع كهنة اصنام مختون «): ترجمه( — ٢را داشتند و اگر چه بتهاي بسيار در ايام عادتيم نيز اين ومعلوم است كه مصريان قد .»شوند مي

    شد به حديكه در خود كعبه سيصد و شصت صنم حضرت محمد ميان اهل عرب پرستيده مي موجود بود اما ابن اسحق و ابن هشام بر آنند كه عمروبن

    1 περετέµνεται is the Greek spelling of the word in the original Farsi text. 2 “Every Syrian and Arab and all the idol-worshiping priests are also circumcised.” — Holmes, Michael W., The Apostolic Fathers: Greek Texts and English Translations, Baker Book House Co, Grand Rapids, MI, Edited and Revised 1999, Reprinted 2004, p. 298-299. Epistle of Barnabas 9:5[6].

  • 25

    ز مملكت لحي و هذيل ابن مذركه فقط پانزده طبقه قبل از ايام حضرت محمد عبادت اصنام را ابه هر حال هيچ شخص حاجت به وحي و الهام نداشت تا . شام داخل مكه كرده بودند

    اما عادت بوسيدن حجراالسود كه بت پرستان قديم . ناشايستگي و بطالن آن رسم قبيح را بفهمدانگاشتند آن عادت نزد كردند چونكه آن را يكي از سنگهاي بهشت مي آنرا بدان طور عبادت مي

    ب چنان پسند آمده بود كه حضرت محمد نتوانست ايشان را از آن رسم ممانعت نمايد و اهل عر . از آن جهت است كه حاجيان تا به حال آن سنگ را ميبوسند

    حاصل كالم اين كه ينبوع اول دين اسالم آن عادات و رسوم و عقايد مذهبي بوده است كه و در . بود قريش معمول و متداول مي در ايام حضرت محمد ميان طوايف عرب و خصوصاً ميان

    توانند بدهند جز داند كه اهل اسالم چه جواب مي رد اين كالم معترضين نويسندة اين اوراق نمياينكه بگويند كه همة اين رسوم و عادات اوالً به الهام رباني بر حضرت ابراهيم مكشوف شده بود

    و . كم كند كه آنها را محكم نگاه دارندو حضرت محمد مامور گشت تا بار ديگر مردمان را حشود كه عقيدة وحدانيت خداي تعالي و رسم ختنه در دين لكن اگر چه از راه تورات ثابت مي

    حضرت ابراهيم بوده است اما در كتاب مقدس ذكر مكه و كعبه و طواف و حجراالسود و احرام يافت

  • 26

    علق است از اختراعات بت پرستان شود و شكي نيست كه آن رسومي كه به آن چيزها مت نمي .اي نداشته و ندارد است و با دين حضرت ابراهيم هيچ عالقههايي هايي چند از آيات قرآن از آن قصيده گويند كه آيه و عالوه بر اين همه معترضين مي

    ميان قريش منتشر شده بود اقتباس گشته است و در اثبات اين مدكه قبل از بعثت حضرت محر آنند كه بعضي از فقرات اين ابيات ذيل كه از قصائد امرءالقيس ماخوذ است در قرآن قول خود ب

    :باشد موجود است و همانا در آنها اشعار ذيل كه از آن شاعر بت پرست مي. شود نيز يافت مي �Q�>��+��R���D"� K@:>�- 3ES�R�� �N ��SR! i0FR���4�>- 7�A�# ���

    ���R8 3Q��� /��# ���-�?�8�!-� 7 @L� �X�S��>�R �d� ���-�� �?���>���� ��R�� ��R 78 �����"� �(- H>��F&R�? �8R���R�H�8 7>�R�D���8 L�R� ���R 5(�9 ��� �&R 12� 8R1W�H� 7�>;���H�8 �:�9�;R �(� ���2�H���"�

    � ��'�-R�N �R 7r>�S �O� �E�S��� �Q>��; ���R�- .��� 3ES����R�̂ H;R��"� �OR%�- AS ���R�?�H> ���!�H"J�� ���"L�� �W���"� K�����

    %�̂� 78 ������ ����#$� 3B���S A� �Q�����8sR��D"��� ����� 0��R�� �RA�- �_�R?H+�3L �� 0� � �� �?#�8 ���.�F A#R��"� @K�: "�&' 3QR�J ����R��+� �Q�>�� @K�:">�- 3E�S��̂� �����D"� V

    1 The quotation is from an ode of Imra'ul Qais. The Arabic verses that are underlined have analogy with some Qur'anic verses. In English translation we have written them in italic and have added the references to the verses of Qur'an. For more details, see Sources of Islam, p. 9-10. Tisdall changed his opinion on this matter after the publication of this book and saw no longer adequate evidence to support the assertion that Muhammad used the poetry of Imrau'l Qais in the Qur'an. Therefore this assertion was withdrawn in a later, more complete work by the same author. See Sources of Qur'an, p. 47-49; and also see: Did Muhammad Plagiarize Imrau'l Qais? The Hour is nigh, and the moon is cleft asunder

    1 A Gazelle has hunt my heart and has fled He has eyes that contrast between white and black; I am already perplexed by his descriptions.

    His eyes are drowsy, and intensely white and deep black.

    He has passed in the feast day, adorned oneself. He cast and he took a sword in hand, and hamstrung (her).

    2 He has cast the arrows of fatal eyes He has left me like the dry stubble used by one who pens

    cattle.3

    Whenever he disappears an hour, That Hour will be most grievous and most bitter.4 The beauty is written on his cheeks By a powdered musk a short line. Normally the moons run in darkness But I saw the night was circulated by the moon. By the morning Light, and by the night. From his forelock 5

    A parting of light, how many things have shined

    When shyness departed from him, I said The Hour is nigh, and the moon is cleft asunder

    1 Qur'an, 54:1. 2 Qur'an, 54: 29.

    3 Qur'an, 54: 31. 4 Qur'an, 54: 46.

    5 Qur'an, 93: 1, 2. — Yusuf Ali.

  • 27

    و له ايضاو له ايضا

    ��� 3K�:��"�- �0��"#�� �?�4"A�J �9�>[�;R�-3A��">�� 5O���� ��� (

    �?H>�F 78 ���� (-� �

  • 28

    و آن آيه قرآن و محال است كه شخص مسلمان براي رد كردن اين اعتراض بگويد كه شايد قدري پس . از اشعار آن شاعر بت پرست قبل از آفرينش عال در لوح محفوظ مندرج بوده است

    ن تنگنا چه مفرّي دارند جز اينكه اين را ثابت كنند كه آن ابيات از بينم كه علماي اسالم از اي نميقرآن ماخوذ و در آن قصائد داخل شده است و يا اينكه مصنف اين ابيات مزبوره امرءالقيس نبوده

    ها را از قرآن اقتباس نموده بلكه كسي ديگر بوده است كه بعد از نزول قرآن جرات ورزيده آن آيهبه هر حال هويدا است كه رسوم و عادات و عقايد . اقوال اشكال كلي دارد باشد و اثبات اين

    .باشد قديمة اهل عرب يكي از منابع مهمترين دين اسالم مي

    فصل سومفصل سومگويند كه بعضي از آن تعاليم و حكاياتي كه هم در قرآن و هم در در آزمايش ادعاي آنانيكه مي

    قتباس شده و بعضي از رسوم مذهبي اهل اسالم احاديث مندرج است از تفاسير موهومة يهود ا ازطريقة صابيين اخذ گشته است

  • 29

    نمود تا قوم خـود را از بـت وقتيكه حضرت محمد ادعاي نبوت كرده جد و جهد تمام صرف مي پرستي مبرا ساخته بدين حضرت ابراهيم برگرداند اهل عرب هيچ كتاب الهامي نداشتند كه جميـع

    آنرا قبول كرده آئين و قانون خود بدانند و از آن سبب اصالح نمـودن مـذهب تفاوت طوايفشان بياما در آن ايام هم سه طايفـه ميـان ايشـان كتابهـاي مـذهبي . فاسد شدة ايشان بينهايت مشكل بود

    حسب قول معترضين هر يكي از آنها بر دين اسالم كه در آن وقـت مثـل بچـة تـازه داشتند كه برو آن سه طايفة مـذكوره ملّـت صـابيين و اسـباط . بود اثري نموده است چيده ميآمده در قنداقه پي

    و نسـبت . يهود و قوم نصاري بودند كه ذكر هر يكـي از آنهـا درموقـع خـود كـرده خواهـد شـد دركتـاب مسـمي (بصاببين كه مذهب ايشان اآلن كليةً از ميان رفته است ابوالفدا چنين نوشته است

    �7R�� O ).المختصر في اخبار البشرمن به التواريخ القديمة H; �� ��f��!� - �����̂� E�� �;� 7R. (9HA� - 7>������ ?�>�- (�, (; ��;- (�$� (�#� 7. ������ E�� 0�# 7��c�� ��S e�R: R' ?>-F�� O�H; (9- X���'- e�: �S (9>�� �-�J� (9>� �-�;��- ��f��!̂� EA�

    -?>-��� ?�8 �;��� e�: d�! - O��cA O!̂�H�- ES�%:�- K�!̂� 0b� KJ$� �������[�- W� ?��: �� ?�. -��[� - 0f���� �;��

  • 30

    �9��>H%�� . ���AR��� Q�-AR! KR8�-H X�J +�9>� ZQ�-A! I�� �9>� Q����S ��f��!̂A-9H#- �-;� B! E����̂�- M �_� B! E����̂�- 0R�A� �R� ER����� ES�R�̂� (��H �M

    !- �R.��N �R� 1� �� ���A��� B!; (9H . (R9 -�-%� ` - h-;� � Q��� AS Q�-A!̂� . �9R�:� uRD> �' - Z���-� ��bb �-�-!�-

    �-��! 79���HE -���-� ���:S . eR��� 0R9�- �L4� (9�-! 78 �-S��� �->�; -�@:� QAJ� �#- �L4� �-;� X0��� u�# O-�N ' ��J$� 0�A� I�� �� �-�-!� - Z

    X�@:� . E��J� O;�-;� 0-F> �>S ���S� (9-B���H�� E��J� - �98��:� Q-�� B�R��H��

    � - M0�F���LS- MB�.F� - M m��̂��- M ��H:�E;� Q�� �-�2�� M.1 ذكـر – ترجمـهباشد ترين امتها مي امت سريان قديمي. گويد يصابيين از كتاب ابوعيسئ مغربي او م امت سريان و

    گويند كه دين خود را از شيث و و تكًلم آدم و پسرانش سرياني بود و مذهبشان دين صابيين و ميدهنـد وآن را بصـحف شـيث تسـميه اند و كتابي دارند كه آن را بشـيث نسـبت مـي ادريس گرفته

    ند راست گفتاري و دليري و حمايت نمودن غريب و در آن كتاب ذكر اخالق حسنه مان. نمايند ميفرمايد و عادات قبيحه را ذكر كـرده بـراي كند و براي معمول داشتن آنها امر مي و امثال آنها را مي

    دهد واهل اجتناب نمودن ازآنها حكم مي 1 "The Syrians are the most ancient of nations, and Adam and his sons spoke their language. Their religious community is that of the Sabians, and they relate that they received their religion from Seth and Idris (Enoch). They have a book which they ascribe to Seth, and they style it ‘The Book of Seth.’ In it good ethical precepts are recorded, such as enjoin truth-speaking and courage and giving protection to the stranger and such like: and evil practices are mentioned and command given to abstain from them. The Sabians had certain religious rites, among which are seven fixed times of prayer, five of which correspond with that of the Muslims. The sixth is the prayer at dawn, and the seventh a prayer, the time for which is at the end of the sixth hour of the night. Their prayer, like that of Muslims, is one which requires real earnestness and that the worshiper should not let his attention wander to anything else when offering it. They prayed over the dead without either bowing down or prostration, and fasted thirty days; and if the month of the new moon were a short one, then they kept the fast for twenty-nine days. The connexion with their fast they observed the festivals of Fitr" (breaking the fast at the end of the month) "and Hilal" (new moon), "in such a way that the festival of Fitr occurred when the sun entered Aries. And they used to fast from the fourth quarter of the night until the setting of the disk of the sun. And they had festivals at the time of the descending of the five planets to the mansions of their dignity. The five planets are Saturn, Jupiter, Mars, Venus, and Mercury. And they used to honour the House of Mecca" (Ka'bah) — The History of Abu'l Fida, (

  • 31

    باشد كه پنج نماز از آنها با نمازهاي صابيين را اقسام عبادت هست و از آنجمله هفت نماز ميمسلمانان موافقت دارد و نماز ششم نماز ضحي است و وقت نماز هفتمين در آخر ساعت ششم

    خواند و نماز ايشان مثل نماز مسلمانان با نيت است و بدرستيكه آنكه نماز مي. باشد از شب ميي و ايشان نمازي براي ميٍّت بدون ركوع و سجود دارند و مدت س. آميزد آنرا بهيچ چيز ديگر نمي

    دارند و در روزة گيرند واگر ماه هاللي ناقص بوده باشد بيست و نه روز صوم مي روز روزه ميشود وقتيكه خورشيد داخل حمل نمايند بنوعيكه فطر واقع مي خود فطر و هالل را رعايت مي

    و ايشان را عيدهاست در . دارند از ربع آخري شب تا بغروب قرص خورشيد گردد و روزه مي ميهاي شرفشان و آن پنج سياره زحل و مشتري و مريخ و زهره و بخانه. زول پنج ستارة سياروقت ن

    پس از اين بيان ظاهر و هويدا است كه . نمايند مكّه را تعظيم مي) كعبه(و بيت –عطارد است دارند از صابيين قديم روزه و پنج نماز و بعضي ازفرايض ديگري را كه اهل اسالم معمول مي

    ته اندگرفداند كه ايشان در ايام حضرت محمد و اما دربارة اهل يهود البته هر شخص تربيت يافته مي

    داشتند و كثير نيز بودند خصوصاً قبل از هجرت نهايت قدرت و اقتدار را در مملكت عرب مي

  • 32

    و از بودند و ميان طوايف قويترين يهود بني قريظه و بني قينوقاع و بني نظير عمدة اقوام ميباشند كه به نبوت و رسالت آنجهت چون آخر االمر ظاهر گرديد كه ايشان مصمم بر اين مي

    حضرت محمد اعتراف ننمايند جدالي چند ما بين ايشان و مسلمانان واقع شد و مؤمنين با اشكال تمام قادر بر اين گشتند كه ايشان را مغلوب ساخته بدم شمشير بگذرانند و يا از مملكت عرب

    واگر چه آن يهوديان بعلم مشهور نبودند اما البته كتب انبياي خود مثل تورات حضرت . برانندنيز .و(داشتند و از آن سبب ايشان موسي و زبور حضرت داود و غيره را با دقّت تمام محفوظ مي

    ان و هر چند كه اكثر ايشان نتوانستند زب. اند در قرآن بلقب اهل كتاب مذكور گشته) نصاريعبراني را بخوبي بفهمند اما مثل يهود سكنة ايران در اين ايام بسياري از قصه ها و حكايتهاي

    هاي باطل ديگر را از اجداد خود شنيده و بتواتر پذيرفته بودند و اكثر اوقات تلمود و اكثر افسانهنيادي را بعوض كردند پس آن روايتهاي بي ب چون تورات موسي و ساير كتب رباني را ادراك نمي

    و در آن ايام عرب جاهليت . ساختند تعليمات الهاميء آن صحف سماويه بر زبان خود جاري ميباشند و دانستند كه بيشك از نسل ابراهيم خليل اللّه مي داشتند زيرا مي اهل يهود را حرمت مي

    كالم خدا را نگاه

  • 33

    د فهميد كه بت پرستي هيچ مناسبتي لهذا بر حسب قول معترضين وقتيكه حضرت محم. دارند ميندارد بلكه نزد خداي متعال واحد مكروه است و چون در دل خود تصميم داد كه قوم خويش را

    رفت كه بطرف اهل يهود مايل گرديده بسوي دين ابراهيم خليل برگرداند پس بغايت احتمال مي. باشد فرايض و رسوم مذهبي مياستفسار كند كه آيا دين حضرت ابراهيم مشتمل بر كدام عقايد و

    توان گفت كه اگر آن تعاليم و اخباري را كه در قرآن و در احاديث مندرج است و از اين سبب مي يكديگر يا تعليمات و حكايات متداولة ميان يهود آن ايام مقابله نماييم پديد خواهد آمد كه آنها با

    اين مقدمه كه قرآن در اكثر بايد از قويت ميو اين قياس ت. و مشابهتي عجيب دارد آشكار عالقةحقيت مذهب يهود و بر حق بوده است و نيز گويدكه دين ابراهيم راست و بر موضع صريحاً مي

    چنانكه در سورة عنكبوت . دهد برصحت و من جانب اللّه بودن كتاب الهامية ايشان شهادت مي̀� –مرقوم است 45آية )29يعني سورة ( �- ����%3H�;"� �0.�� �-3�̀ &' �O��H �̀ &' ������� �7�. 7�H���� �������

    ����>�- *�����- (3;�9�&'�- ��>�9�&'�- (3;��&' �0�F>C��- ��>��&' �0�F>C� ������� ��>��, �-3-3#�- (�9">�� �-���A�2��-���A��� �?� .1

    ايشان از آنانكه ستمگرند است بجز بĤنچه آن بهتر مجادله نكنيد با اهل كتاب مگرو. ترجمه 1 And argue not with the People of the Scripture unless it be in (a way) that is better, save with such of them as do wrong; and say: We believe in that which hath been revealed unto us and revealed unto you; our Allah and your Allah is One, and unto Him we surrender. Qur'an, 29: 46. — Pickthall.

  • 34

    فرستاده شد بشما و خداي ما و خداي شما فرو و فرستاده بما ايمان آورديم بĤنكه فرو بگوئيد و. مندرج است) 136آية 2يعني سوره (ونيزدرسورة بقرة –منفادان را او يكي است و مائيم مر

    �F>C� v���- �?@A��� ��>��, "�-3-3# �L����$��- �O-3D����- �K���&'�- �0��S����&'�- �(��.����&' �&' �0�F>C� ����- ��>��&' �0 �?� ����>�- (�9">�� 1����� ����� 3K���43> �̀ (�9��+� ��� ��-=����>� �7�H-C� ����- ����S�- ��-�� �7�H-C� ����-

    ��-���Aآنچه فرستاده شد و آنچه فرستاده شد بسوي ما و ديم بخداگروي بگوئيد. ترجمه –1 ���بموسي و عيسي و آنچه داده بسوي ابراهيم واسمعيل و اسحق و يعقوب و اسباط وآنچه داده شد

    گردن را او ايشان و مائيم مر از پروردگارشان جدائي نيندازيم ميان يكي از را شد پيغمبرانقبلة مسلمانان گردانيد را اول بيت المقدس در ت محمدبود كه حضر بوفق اين امر و. نهندگان

    باشد بوده و مي قبلة يهود زيراكه آن شهرآيه 7يعني سوره (سورة اعراف گويند كه حضرت محمد در خيال مي رد اين بعضي در

    نبي امي خوانده شده است از اينجهت كه سواد نداشت و هويداست كه او نتوانست كتابهاي ) 156توان و لكن مي. را بخواند پس بچه طورممكن بود كه تعليمات خود را از آنها مأخوذ كنديهود

    )باشند كه غير يهود مي(گفت كه سبب آن لقب اين بوده است كه او نه از يهود بلكه از امتها 1 Say (O Muslims): We believe in Allah and that which is revealed unto us and that which was revealed unto Abraham, and Ishmael, and Isaac, and Jacob, and the tribes, and that which Moses and Jesus received, and that which the prophets received from their Lord. We make no distinction between any of them, and unto Him we have surrendered. Qur'an, 2: 136. — Pickthall.

  • 35

    كه معني آن (ناميدند بر پا شد چنانكه اهل عرب نه فقط اهل ايران بلكه همة غيرعرب را عجم ميبينيم كه نوشته شده است كه حافظ شيرازي شخص اما اگر در كتاب عربي مي) باشد ير فصيح ميغ

    شود كه از اهل عجمي است نبايد حكما ًبگوئيم كه او تماما ًبيفصاحت بوده است لكن معلوم ميشود كه حضرت محمد بالكل بي سواد بوده همچنين از اين آيه ثابت نمي. عرب نبوده و بس

    ولكن فرضاً كه هيچ علمي نداشته باشد . چند او را امي بعضي از امتها هم خوانده باشند است هرآيا ممكن نبوده كه از ديگران استفساد نموده تعاليم و عقايد و زعمهاي اهل يهود را بياموزد البته

    توانست خصوصاً ازاينجت كه بعضي ازاصحابش مثل عبيدالًله ابن سالم و حبيب ابن ملك مي. وورقه يا خود ازاهل يهود بودند يا دين ايشانرا قبول كرده بعد ازمدتي بحضرت محمد گرويدند

    و شكّي نيست كه اين اشخاص اگرچه از تعليمات صحيحة عهد عتيق واقفيت كلّي نداشتند اما . ستنددان اقالً چيزي از رئايات و قصص باطلة كه درآن ايام ميان اهل يهود انتشار داشته بود مي

    وهرآينه اگر قرآن را با آن قصه هائيكه در تلمود و در كتابهاي ديگر پر اوهامي كه هنوز در ميان يهود متداول است مقابله بكنيم هويدا خواهد كه با وجوديكه قرآن نسبت بحقيقت سيرت حضرت

    ابراهيم و اشخاص ديگري كه در توراَة مندرج است اكثر

  • 36

    و معترضين –هاي باطل يهود مأخوذ است دهد اما تمامي آن از افسانه مياوقات ما را بيشتر اطّالع آورند در اثبات اين قول خود اين قصه ها ذيل راپيش مي

    كند اما قرآن اساميء اين دو پسرحضرت آدم را صريحاً بيان نمي –قصه هابيل و قابيل ) 1(

    «.مندرج است )32الي 27آيه 5يعني سورة (حكايت ايشان در سورة مائده 7�>�� �[���> (�9��A�S C0"H��-

    �� �(��,>����3# ���+��# "�&' rK��"��� �� (��- ����.������ ��� �0��3D3H�8�$ �0��# ���Jw� ���� /0+��D�H �?@A� C0+��D�H�� ����>&' �0��# �W�>�A3H"#����D�H��"� ���� �H& �W���� +7�&' �QL���� �&f��>�� ��� 7�>�A3H"D�$ �W��&' ������ 1L������� "� +O�� �?@A� 3d��J�� 7r>&' �W�A3H"#���������"� �����&��2� � �O���!�� ��� ��-3;�H�8 �W��"b&'�- 7��"b&Y�� n���H ��� �����C� 7r>&'

    �D�8 �?��J�� �0"H�# �?��"4�> �?� "Q�S+-�L�8���������J"� ���� �o��!�[�8 �?�A�H ����3N �?@A� �e�����8�� �\��$� 7�8 3e�����n�� ������-C[�8 �O���3c"� ���R�. �0"b�� ��-3;�� ��� 3QF�%�S�� ��H�A��- ��� �0��# �?��J�� �Bn�� �����-�� �d��; �?������& �B

    ���������>� ���� �o��!�[�8 7�J�� %�� ��� -�� 5X"4�> ����c�� �x�"4�> �0�H�# ��� �?�>�� �0�&f����&' 7�>�� �A�S ��>��H�; �W&�� &0 �x�����% �X��>� ������ ����>�[�;�8 ��.������ ����- �x�����% �X��>� �0�H�# ����>�[�;�8 �\��$� 7�8 1�����8. .1 –

    ا براستي چون قرباني كردند قرباني پس پذيرفتهو بخوان بر آنها خبر دو پسر آدم ر. ترجمه 1 Recite to them the truth of the story of the two sons of Adam. Behold! they each presented a sacrifice (to Allah): It was accepted from one, but not from the other. Said the latter: "Be sure I will slay thee." "Surely," said the former, "Allah doth accept of the sacrifice of those who are righteous.

    "If thou dost stretch thy hand against me, to slay me, it is not for me to stretch my hand against thee to slay thee: for I do fear Allah, the cherisher of the worlds.

    For me, I intend to let thee draw on thyself my sin as well as thine, for thou wilt be among the companions of the fire, and that is the reward of those who do wrong."

    The (selfish) soul of the other led him to the murder of his brother: he murdered him, and became (himself) one of the lost ones.

    Then Allah sent a raven, who scratched the ground, to show him how to hide the shame of his brother. "Woe is me!" said he; "Was I not even able to be as this raven, and to hide the shame of my brother?" then he became full of regrets-

    On that account: We ordained for the Children of Israel that if any one slew a person - unless it be for murder or for spreading mischief in the land - it would be as if he slew the whole people: and if any one saved a life, it would be as if he saved the life of the whole people… Qur'an, 5: 27- 32. — Yusuf Ali

  • 37

    جز اين –گفت –هرآينه كشتمت البته –گفت . شد از يكي از آن دو و پذيرفته نشد از ديگريكند خدا از پرهيزكاران هرآينه دراز كني بمن دستت را كه بكشي مرا نيستم من نيست كه قبول مي

    ترسم خدا پروردگار جهانيان را ستي كه من ميرا بسوي تو تا بكشمت بدر.... دراز كننده خواهم كه باز گردي به بزة من و بزة خود پس باشي از ياران آتش و اينست بدرستيكه من مي

    پس آسان كرد او را تن او كشتن برادرش پس كشت او را پس صباح كرد از زبان –مزدستمكاران تا به بيند او را چگونه پوشد تن برادرش پس برانگيخت خدا كالغي را تا بكارد در زمين –كاران

    پس . پس واپوشانم عورت برادرم را –شدم كه باشم مانند اين كالغ عاجز واي مرا –گفت . را پسران يعقوب كه هركه كشت تني را بغير تني يا براي اين نوشتيم بر از –پشيمانان صباح كرد از

    آنكه زنده كردآنرا پس گويا زنده كرد مردم را كه كشت مردم را همه و زمين پس گويا تباهي و درهمه واضح باد كهروايات يهود بانواع مختلف اين گفتگوي وهمي را كه مابين قائن وهابيل شده

    كند و هم درترگوم يوناتان بن عزية وهم درترگوم يوشلمي مكتوب است كه قائن باشد بيان مييچ سزاي گناه وهيچ امرنيكوئي نيست و گفت كه ه) كه دركتابهاي عربي بقابيل مسمي است(

    هابيل مقّر سزا وجزا بودپس قائن

  • 38

    آنچه كه در ةسرچشم 21واما دركتاب مسمي به پرقي ربي اليعاذر باب –او را بسنگي زده گشت شود و هيچ تفاوتي نيست جزاينكه آن دفن كردن نعش هابيل مرقوم است دريافت مي ةقرآن دربار

    :وراست نه به قاين بلكه بĤدم تعليم داد زيرادركتاب مزبورچنين مكتوب استكالغ كه درقرآن مذك ָהיּו ֶׁשּלֹא ְלֶהֶבל ׂשֹותעֲ ּלַ ַמה יםעִ ֹיְד ָהיּו ְולאֹ ָעָליו ִליםּבְ ּוִמְתאַ ִכיםֹוּוב יְׁשּבים וְוֶעְזר ָאָדם ָהיּו ּהּוְטָמנָ ֶרץאָ ּבָ ְוָחַפר אֹותֹו ָלַקח יוֵמֲחֵבָר ֶאָחד ול ֶׁשֵּמת ָחדאֶ עֹוֵרב ָּבא חִבְקבּוָר יםגִ ְנהּו

    ١ : ּהּוְטָמנָ ָּבָאֶרץ ַפרחָ וִ ֶהֶבל ֶׁשל ִנְבָלתֹו ָלַקח ִמָיד ֹעֶׂשה ֲאִני ָּכעֹוֵרב םָאָד ָאַמר ְלֵעיֵניֶחם

    دانستند نمودند و نمي گريه و زاري مي) يعني برهابيل(آدم و زوجه اش نشسته بروي – ترجمهكالغي كه يكي از آشنايانش مرده بود آمده .كنند زيرا كه ازدفن كردن واقف نبودندهابيل را چه

    من مثل كالغ –آدم گفت –آنرا گرفت ودرزمين كافته آنرا پيش چشمانشان مدفون ساخت وآنچه –في الفورنعش هابيل را گرفته درزمين كاشت واورادفن كرد انتهي –كنم كارمي

    1 Geiger, Abraham, Judaism and Islam, translated by F.M. Young, Madras, India, 1896, footnote 4, p. 80.

    Adam and his helpmeet were sitting and weeping and morning 10 for him, and they did not know what to do (with Abel), for they were unaccustomed to burial. A raven 11 (came), one of its fellow birds were dead (at its side). (The raven) said: I will teach this man what to do. It took its fellow and dug in the earth, hid it and buried it before them. Adam said: Like this raven will I act. He took || the corpse of Abel and dug in the earth and buried it. — Rabbi Eliezer, Pirkê De Rabbi Eliezer, Translated by Gerald Friedlander, London, 1916 (Reissued by Benjamin Blom, New York, NY, 1971), Chapter XXI, p. 156. See also Sources of Qur’an p. 62-64.

    10 For the phraseology see Neh i. 4. The legend occurs also in the Koran, Sura v. 11 Tanchuma, loc cit., reads: “Two clean birds”; cf. Gen. Rab. xxii. 8. See Midrash Haggadol, c. 116.

  • 39

    ندرج است باآنچه درآيه هاي قبل دكرشده هيچ عالقه ندارد اما م 35 ةمزبوره آي ةدر سور كامل رجوع نمائيم آنجا تمام اين مطلب را كه در قرآن نا 5آيه 4هدرين باب سناگربسوي ميشناهگردد حكايت قتل هابيل دارد هويدا مي مذكوره با ةكه آن آي ةكنيم و آن عالق است دريافت مي

    خون ةچه كرد –آنها را بقائن گفت تفسيراين الفاظ تورات كه خدازانرو كه مفسر يهودي در جائيكه آن لفظ خون در ) 10 ةآي4كتاب پيدايش باب (آورد برادرت اززمين نزد من فرياد برمي

    ּבֹו [ֶנֱאַמר שֶ ָאִחיו , ֶאת גְבַקִין ֶׁשָהַר ָמִצינּו ֶשֵּכן :باشد چنين نوشته است جمع مي ةبراني در صيغع ךְלִפיכָ ... י ָאִהיָך ָּדמֹו ְוַדם ַזְרִעֹוָתיו מֵ א ְּד ֵמר ַּדם ָאִחיָך ֶאלָָָָ וא ִקים ֵאינֹועֲ 2ְּדֵמי ָאִחיָך צ ١ ]קֹול

    ָּכתּוב ְּכִאּלּו הַ ָעָליֹו הלֶ ַמעֲ ת ִמיְׂשָרֵאלחַ ֵּבד ֶנֶפׁש אַ ְּמאַ הַ ,ְך ֶׁשָּכלְד ַלּמֶ ִהיִדי לְ יְ ִנְבָרא ָאָדם ם עֹוָלם יִקיֵ ּלּויָליו ַהָּכתּוב ְּכאִ עָ ֶלה עֲ ָדֵאל מַ ַחת ִמִישְֹ אַ ם ֶנֶפׁשיקיֵ ַהמְ ,לֵּבד עֹוָלם ָמֵלא ְוכָ יאִ

    ٢ :ָמֵלא

    آواز .وي گفته شد ةنسبت بقائن كه برادر خودرا كشت يافته ايم كه دربار – ترجمه خونهاي

    1 [] Text in backets is in the Farsi edition of the Sources of Islam, but it is not in the Hebrew-English Edition of the Babylon Talmud: Sanhedrin, folio 37a. 2 Hebrew-English Edition of the Babylon Talmud: Sanhedrin, Translated into English: Chapters I-VI by Jacob Shachter and Chapters VII-XI by H. Freeman, Editor: Rabbi I. Epstein, Soncino Press, London, England, 1987, Sanhedrin, Mishnah, folio 37a.

    [But in capital cases he is held responsible for his blood [sc. the accused's] and the blood of his [potential] descendants until the end of time,13 ] for thus we find in the case of Cain, who killed his brother, that it is written: the bloods of thy brother cry unto me:14 not the blood of thy brother, but the bloods of thy brother, is said — i.e., his blood and the blood of his [potential] descendants. … For this reason was man created alone, to teach thee that whosoever destroys a single soul of Israel,15 scripture imputes [guilt] to him as though he had destroyed a complete world; and whosoever preserves a single soul of Israel, scripture ascribes [merit] to him as though he had preserved a complete world.16 — Sanhedrin, Mishnah, folio 37a

    13 Lit., 'the world', i.e., not only for the death of the accused himself, but of his potential descendants for all time. 14 Gen. IV, 10; [ְּדֵמי] is plural. 15 'of Israel' is absent in some texts. 16 Since all mankind originated from one man.

    Talmud Bavli, Tractate Sanhedrin, Vol. 1, Elucidated by A. Dicker (Chapter 1-3), A. Naiman (Chapter 4-5), under general editorship of H. Goldwum, ArtSscroll Series, Schottenstein edition, 1993, Sanhedrin, Mishnah folio 37a.

    ָאִחיו ֶשֵּכן ָמִצינּו ְבַקִין ֶׁשָהַרג ֶאת — For so we find with Cain who killed his brother, ֶשֶנֱאַמר ְּדֵמי ָאִחיָךאוֵמר ַּדם ָאִחיָך ֵאינֹו .as it is stated: The bloods of your brother cry out — צ2ֲעִקים — It does not say “blood” of your brother, א ְּדֵמי ָאִהיָך but the bloods of your brother, which implies that Cain was — ֶאָלָָָresponsible for ָּדמֹו ְוַדם ַזְרִעֹוָתיו — his brother’s blood and the blood of his descendants. …

    The Mishnah resumes its narrative of the admonishment given to the witnesses: ִנְבָרא ָאָדם ְלִפיָכךִ�